اخبار پوششی و تولیدی قماخبار قماخبار مهم

فضیلت تراشی برای معاویه در ساخت احادیث صلح امام حسن علیه السلام

 سید علی احمدی مدیرگروه پاسخ به شبهات پژوهشکده امامت 

آستان بهارستان؛ سید علی احمدی مدیرگروه پاسخ به شبهات پژوهشکده امامت در یادداشتی با عنوان فضیلت تراشی برای معاویه در ساخت احادیث صلح امام حسن علیه السلام به تبیین این موضوع پرداخته است. که متن کامل آن در ادامه می آید:

جعل حدیث از موضوعی است که از زمان رسول خدا رواج داشته و رسول خدا مردم را از پذیرش هرگونه حدیثی که می شنیدند برحذر داشته است.

رسول خدا فرمودند در زمان من دروغگویانی هستند که به من دروغ می بندند (المسترشد، طبری، ص۲۳۲؛ کافی، ج۱، ص۶۲). بنابراین نباید توقع داشت هر کسی که گفت «قال رسول الله» سخنش به راحتی پذیرفته شود. پس از پیامبر دروغ بستن به ایشان به شدت رواج پیدا کرد به خصوص که عده ای برای ساخت فضائل نداشته برای خلفا دست به کار شدند و برای آنکه خلفا از پیامبر و اهل بیت علیهم السلام عقب نمانند به ساخت فضائل دروغین اقدام کردند.

اما از همه فجیع‌تر ساخت فضائل برای معاویه است. معاویه ای که نَسائِی عالم بزرگ اهل سنت در راه انکار هرگونه فضیلت برای وی جان خود را داد و توسط شامیان کشته شد.(سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱۴، ص۱۳۳) با این حال برخی برای او دست به جعل فضیلت زده اند و می بینیم که از هر وسیله ای فضیلت تراشیده اند که از جمله صلح امام حسن علیه السلام است.

در صلح امام مجتی علیه السلام شواهدی بر طعن و ذم معاویه است که نمونه آن نامه ها و خطبه های امام مجتبی علیه السلام بر علیه او است (الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۲۶۹و۲۷۹؛ ح۲، ص۲۸۵و ۲۸۸) اما با این حال روایتی در منابع هست که فضیلت ضمنی معاویه را بیان می کند و تأسف بارتر اینکه به منابع شیعه نیز رسیده و از زبان سخنرانان و خطبا، محققان و اساتید نیز  صادر می شود. به نظر می رسد با دقتی در این حدیث می توان به ساختگی بودن آن پی برد.

اما متن حدیث: «عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُرَیْدَهَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: انْطَلَقْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَنَادَى عَلَى بَابِ فَاطِمَهَ….. قَالَ إِنَّ ابْنِی هَذَا سَیِّدٌ وَ لَعَلَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُصْلِحُ بِهِ بَیْنَ فِئَتَیْنِ‏ مِنَ‏ الْمُسْلِمِینَ‏.» (منابع شیعه: اعلام الوری، طبرسی، ص۲۱۱؛ دلائل الامامه، طبری، ص۱۶۵؛ منابع اهل تسنن: مسند طیالسی، ص۱۱۸؛ فضائل الصحابه، احمدحنبل، ح۲، ص۹۶۶ )

(ابن عباس می گوید با پیامبر همراه شدم تا درب خانه حضرت زهرا سلام الله علیها ….  پیامبر فرمود: این پسر من بزرگوار است. امید است که خدا بین دو طایفه مسلمین به وسیله وى صلح و سازش دهد)

این حدیث با عبارات مختلفی و در منابع گوناگون بیان شده است. فراز ابتدایی این حدیث (إِنَّ ابْنِی هَذَا سَیِّدٌ) در مجامع مختلفی از منابع شیعه و اهل تسنن نقل شده و اشکال در این فراز نیست و اشکال در فراز بعدی این متن است (یُصْلِحُ بِهِ بَیْنَ فِئَتَیْنِ‏ مِنَ‏ الْمُسْلِمِینَ)  که از لحاظ سندی و دلالی مشکلات متعددی دارد:

  1. برخی از راویان این حدیث در منابع شیعه و اهل تسنن ناشناخته و برخی تضعیف شده و اساسا برخی از روایت ها مرسل هستند. اضافه بر اینکه این حدیث مضطرب است. در برخی از نقل ها پیامبر بر منبر فرمودند؛ در برخی از نقل ها پیامبر بعد از نماز این سخن را فرموده و در برخی دیگر پیامبر خارج از مسجد و یا در خانه حضرت زهرا اینگونه فرمودند. این اضطراب در نقل شاهدی بر تضعیف و بی اعتباری حدیث است.(حدیث صلح امام حسن، منصور داداش نژاد، مجله تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، شماره ۱۷)
  2. دلالت این حدیث نیز قابل پذیرش نیست:
  • این حدیث در مقام بیان تساوی میان امام مجتبی علیه السلام و لشکریان ایشان با معاویه و سپاهیان او است. وقتی رسول خدا می فرماید بین دو گروه از مسلمانان صلح ایجاد می کند نشان از این نکته است که این دو با هم برابرند و هیچ کدام در حق دیگری ظلم و تجاوز نکرده و هر دو در اسلام تساوی هستند. درحالی که بر اساس باور امامیه حق امامت و حاکمیت به جهت وجود نصوص قرآنی و روایی از آنِ امام مجتبی علیه السلام است و ایشان به نصب الهی و نص نبوی و علوی امام جامعه هستند. اضافه بر این طبق دیدگاه اهل تسنن نیز یکی از راه های تعیین خلیفه؛ استخلاف و تعیین خلیفه پیشین است (المغنی، قاضی عبدالجبار، ج۱، ص۲۵۳) و امیرمؤمنان خلیفه خود را امام مجتبی معرفی کرده اند. بنابراین طبق دیدگاه شیعه و اهل تسنن خلیفه و امام بعد از امیرمؤمنان امام مجتبی علیهما السلام هسند. بنابراین مخالفت معاویه با خلافت و امامت امام مجتبی و جنگیدن امام با معاویه حاکی از خروج از دین او است. در دیدگاه اهل تسنن کسی که خلافت حاکم را نپذیرد و بر او بشورد و تحت اطاعت او نباشد از دین خارج شده است (صحیح بخاری، ج۹، ص۴۷؛ من کَرِهَ من اَمِیرِهِ شیئا فَلْیَصْبِرْ فانه من خَرَجَ من السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً). با این توضیح معاویه طبق دیدگاه شیعه و اهل تسنن از دین خارج شده و هرگز با امام مجتبی علیه السلام برابر نیست برخلاف آنچه که از این حدیث برداشت می شود.
  • این حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله با روایت دیگر ایشان درباره معاویه ناسازگار است. شیعه و اهل تسنن بر این گزارش متفق هستند که رسول خدا به عمار فرمود تو را گروه ستمکار، جنایتکار و مفسد به شهادت می رساند. (وقعه صفین، نصر بن مزاحم، ص۳۲۴) چگونه ممکن است کسی که در جنگ با امیرمؤمنان گروه مفسد و تجاوزگر معرفی شده در جنگ با فرزند او و امام پس از او یعنی امام مجتبی گروهی مسلمان به شمار آید.
  • چگونه این حدیث از پیامبر صادر شده باشد در حالی که بهترین موقع برای استشهاد به این حدیث توسط امام مجتبی علیه السلام هنگام صلح است درحالی که در هیچ کجا از ایام صلح و با وجود مخالفت های شدید برخی از یاران و اصحاب کوته­بین امام علیه السلام، حضرت به این حدیث تمسک نکردند. حتی اگر این حدیث صادر شده بود و امام این حدیث را منتشر می کردند چه بسا زودتر از زمانی که اعلام صلح کردند می توانستند صلح کنند ولی امام از احادیث دیگری از رسول خدا استفاده کردند همچون «الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ إِنَّهُمْ إِمَامَانِ إِنْ قَامَا أَوْ قَعَدَا» (کفایه الاثر، خزاز رازی، ص۳۸) ولی به این حدیث تمسک نکردند.
  • این حدیث به راحتی می تواند فعل امیرمؤمنان سلام الله علیه در جنگ با معاویه را به تخطئه بکشاند و رفتار ایشان در جنگ صفین را کاری ناشایست معرفی کند و نشان دهد معاویه فردی ناشایست برای خلافت نیست بلکه او نیز همانند امام مجتبی و هم رتبه او محسوب می شود و می تواند در کنار او خلیفه مسلمانان قرار بگیرد چنانکه امام مجتبی اینکار را کردند و حکومت را به ایشان واگذار کردند. بنابراین لازمه پذیرش این حدیث ناشایست قلمداد کردن جنگ امیرمؤمنان با معاویه و تأیید ضمنی معاویه برای خلافت و رهبری جامعه و تایید او به شمار می آید و این نتیجه قطعا نادرست است. چراکه حدیث فئه باغیه رسول خدا برای عمار میتواند نشان دهد فعل امیرمؤمنان دقیقا صحیح بوده و مطابق با دستور قرآن است (الحجرات : ۹ وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّى تَفی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّه‏؛ هر گاه دو گروه از مؤمنان به جنگ با یک دیگر برخاستند میانه آنها آشتى دهید و اگر یکى به دیگرى تجاوز کرد، با متجاوز بجنگید تا آنکه به فرمان خدا باز آید).
  • اشکال دیگری که وارد است اینکه امام مجتبی صلح را یک روش استعلاجی می دانستند و تاکتیکی اقدامی برای حفظ جان شیعیان خود می دیدند نه برای حفظ جان معاویه و لشکریانش. نادرست است اگر کسی بگوید امام صلح کردند تا جان لشکریان خود و لشکریان معاویه حفظ شود چراکه لازمه این سخن از جهت دیگری هم تخطئه رفتار امیرمؤمنان است و هم تخطئه رفتار خود امام محتبی علیه السلام. چراکه ایشان در آغاز لشکری را برانگیختند برای جنگ با معاویه و اگر لشکریان امام استوار می بودند امام با معاویه و لشکریان او میجنگیدند. بنابراین این حدیث گویا رفتار امام را از ابتدا صلح مآبانه می پندارد در حالی که حرکت امام حرکت سلحشورانه و جنگ آورانه است و به جهت سستی یاران به صلح مجبور شدند.
  • و در پایان حسن بصری راوی اصلی بیشترین نقل های این حدیث است .(حدیث صلح امام حسن، منصور داداش نژاد، مجله تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، شماره ۱۷) و از اینکه افکار صوفیانه و صلح مآبانه اش بر کسی پنهان نیست و به حذف و اضافه کردن احادیث مشهور بوده است (کشف المحجوب، هجویری، ص۱۲۹-۱۳۰)میشود کشف کرد که این روایات را ساخته تا به زعم خود از جنگ و خونریزی جلوگیری کند در حالی دانسته یا ندانسته به تضعیف مقام امامت و ولایت امیرمؤمنان و امام مجتبی علیه السلام دست زده و فردی همچون معاویه را در برابر امیرمؤمنان و امام مجتبی و هم رتبه ایشان قرار داده است.

با این توضیحات به نظر می رسد این حدیث به خصوص فراز یادشده (یُصْلِحُ بِهِ بَیْنَ فِئَتَیْنِ‏ مِنَ‏ الْمُسْلِمِینَ)  از اساس واقعیتی ندارد و اضافه بر تضعیفات مختلف سندی و رجالی، با مضامین قرآنی و روایی و باورهای کلامی و اعتقادی شیعه ناسازگار است و نمیتوان آن را پذیرفت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا