وضعیت کشور از پنجره عقب اتومبیل آقای رئیس جمهور
آستان بهارستان؛ صندلی عقب اتومبیل آقای رئیس جمهور جایی است که مستدل ترین نظرسنجی های دولت در خصوص میزان رضایت عمومی در حوزه خدمات دولتی اخذ می گردد. نمایشگر این نظرسنجی که شیشه ی عقب اتومبیل آقای رئیس است، بر اساس "هر نفر لبخند" اندازه گیری می شود.
یادداشت طنز / سید محمود کمال آرا “زکریا”- نویسنده و پژوهشگر مسائل سیاسی
آستان بهارستان؛ صندلی عقب اتومبیل آقای رئیس جمهور جایی است که مستدل ترین نظرسنجی های دولت در خصوص میزان رضایت عمومی در حوزه خدمات دولتی اخذ می گردد. نمایشگر این نظرسنجی که شیشه ی عقب اتومبیل آقای رئیس است، بر اساس “هر نفر لبخند” اندازه گیری می شود. اما پس از گذشت بیش از دوسال از ادعای این نظرسنجی، واقعا چهره خوانی رئیس محترم جمهور بر چه معیاری بوده است؟ مسیر ایشان و هیات همراه از بهارستان و یا بیمارستان هم عبور کرده است؟
در نیمه اول ۱۰۰ روز پایانی دولت محترم هستیم و تا به امروز به رویای تحقق وعده های رئیس جمهور و اعضای هیات دولت، قطعی برق هم اضافه شده است. دولتی که حرف درمانی را بعنوان یکی از آلترناتیوهای(جایگزین های) مشکلات اقتصادی قرار داده و قرار بود تعدادی از نمایندگان آن هم در عرصه انتخابات اخیر شرکت کنند. همان هایی که می گفتند که ((دولتی بهتر از آن ها پیدا نمیشود و نباید مردم زیاد انتظار داشته باشند)) و در جای دیگر اذعان می کردند ((حتی توان جابجایی منشی دفترشان را در دولت دوستان خود هم ندارند))، حالا با بغض بالیوودی(فیلم های هندی) از برنامه هایی سخن می گویند که گویا تحولی عظیم در وضعیت فعلی کشور ایجاد خواهد کرد. اما سوال اینجاست که اگر این برنامه ها را داشتند چرا در دولت فعلی آن را بکار نگرفته اند؟
در این روزها از خیابان پاستور تا کاخ سعدآباد تهران همه مردم منتظرند تا هنگام عبور تیم تشریفات رئیس جمهور، به شیشه عقب اتومبیل آقای رئیس لبخند بزنند. شاید بد نباشد وقتی رئیس جمهور محترم از چهره های مردم نظرسنجی می کند، مردم بتوانند برای یکبار هم که شده از شیشه عقب اتومبیل ایشان دنیا را ببینند تا با نحوه ی این نظرسنجی بیشتر آشنا شوند. قابی که همیشه رضایت عمومی در آن نمایش داده می شود و به میزان هر یک متر مربع، ۱۰ نفر لبخند در سامانه نظر سنجی سیار ریاست جمهوری ثبت می گردد. با تمامی رویاهای به جای مانده از سال ۱۳۹۲ تا به امروز و برای دیدن چگونگی اخذ این نظرسنجی سیار (بانگاهی طنز) به داخل اتومبیل ایشان می رویم تا با یک رویاپردازی دیگر در این دولت، مکالمات آقای رئیس و معاون را با هم مرور کنیم.
طنرنوشته:
- آقای معاون: آن صف خندان چیست؟
- آقای رئیس: صف دلار است. صرافی ها از دلار های ۴۲۰۰ تومانی شما هر روز به مردم می فروشند تا قیمت ارز لحظه به لحظه تغییر نکند. همانطور که شما در مناظرات انتخاباتی سال ۱۳۹۶ گفتید، ما با این کار ثبات به بازار و اقتصاد آوردیم.
- آقای رئیس: آن کارگری که آن گوشه ی خیابان روی جدول نشسته و می خندد را می بینی؟
- آقای معاون: بله!
- آقای رئیس: می خندد چون ما آنچنان رونق اقتصادی در بازار آوردیم که دیگر نیازی به کارکردن ندارد. من خودم در یک ماه گذشته صبح که به پاستور می روم و عصر که برمیگردم می بینم که او دستانش را داخل جیبش گذاشته، بر روی جدول خیابان کماکان نشسته و یک لبخند همیشگی بر روی صورت دارد.
- آقای معاون: رئیس، چرا مقابل شرکت خودروسازی تجمع شده است؟
- آقای رئیس: از زمانی که اقتصاد ما از اقتصاد آلمان بهتر شد، پراید را بطور رایگان به مردم تحویل می دهیم و آنان به تدبیر و سخاوت دولت ما لبخند رضایت میزنند. آنان هر روز تجمع می کنند تا هم یک دستگاه پراید رایگان تحویل بگیرند و هم میزان رضایت خود را به نوعی از خودروسازان و وزارت صمت به گوش ما برسانند.
- آقای رئیس: معاون، می دانی چرا در مقابل آن بیمارستان تعدادی اتومبیل توقف کرده و مردم دستگاه اکسیژن در دست دارند؟
- آقای معاون: خیر.
- آقای رئیس: همانطور که در جلسه ستاد کرونا گفته بودم، دیگر از شنبه کرونا نخواهد بود. همانطور که می بینی مردم در داخل ماشین های خود نشسته اند تا به نوبت، دستگاه های اکسیژن را به بیمارستان ها برگردانند.
- آقای معاون: رئیس بر روی آن پلاکارد چه چیزی نوشته شده است؟
-
آقای رئیس: “نوشته معلم بازنشسته می خندد اما مستمری نمی گیرد”. من درد مردم را میدانم. معاون فراموش نکن این ها بودند که برای ما زحمت کشیدند تا در این کرسی به مردم خدمت کنیم. من در ۱۰۰ روز اول وعده دادم که مشکلات را حل کنم. آنچنان حل کردم که حالا بازنشستگان اینگونه به من لبخند می زنند و حتی به مستمری هم دیگر احتیاجی ندارند.
- آقای معاون: حالا که تا اینجا آمدیم یک سری هم به خزانه بزنیم. ببینیم پس از مذاکرات چقدر اعتبار از دست رفته را به صندوق برگردانده ایم.
- آقای رئیس: اینجا همیشه ترافیک است. تولیدکننده و صادرکننده همگی هر روز اینجا جمع می شوند تا به پاس تدابیر ما و ارزهایی که به اجناس آنان اختصاص دادیم قدردانی کنند. از خنده ی آنان است که چرخه ی تولید می چرخد.
- آقای معاون: رئیس آنجا ساختمان بورس نیست؟
- آقای رئیس: بله. ساختمان سرمایه گذاری یک ملت است. ساختمان امید به پویایی اقتصاد و تحول است. آنجا چشم امید مردم است. اگر میبینی مردم از صبح تا شب و از شب تا صبح آنجا هستند، دلیلش آن است، که ما گفتیم سرمایه هایشان را به بورس بیاورند. خب مسلما الان در حال مراقبت از سرمایه هایشان هستند.
- آقای معاون: با قیمت های مناسبی که پوشک را در بازار عرضه کردیم، میتوانم حدس بزنم چرا آن پدری که نوزادی در آغوش دارد به ما لبخند می زند.
- آقای رئیس: بله. بنظر می رسد فرزندش به پوشک حساسیت داشته باشد.
- آقای رئیس: معاون نگاه کن! یک نفر قیافه اش گرفته است. سریع به تیم تشریفات بگویید توقف کنند تا رسیدگی کنیم چرا این جوان نمیخندد؟!.
- آقای معاون: لطفا اتومبیل را متوقف کنید تا به میان مردم برویم و از حال این جوان که لبخند نمی زند مطلع شویم.
-
آقای رئیس: جوان ایرانی مشکل شما چیست؟ چرا لبخند نمیزنی؟
- مرد جوان: مسئولین به ما وعده داده بودند، در این محل قرار است یک صف جدید تشکیل شود. اما تا الان متاسفانه پس از گذشت چند هفته هنوز صفی تشکیل نشده. من امیدوار بودم پس از تشکیل صف، نفر اول باشم.
- آقای معاون با صدایی بغض آلود خطاب به مرد جوان می گوید: اگر مرا در این انتخابات رد صلاحیت نکنند، برای این مشکل شما برنامه هایی دارم. تا بتوانم در اولین ۱۰۰ روز دولت خودم صف جدیدی برای رفاه حال شما تشکیل بدهم. حالا لطفا لبخند بزنید.
- آقای رئیس: معاون سریع سوار شو هوا رو به تاریکی است. تا کاخ راه زیادی در پیش داریم. وزارت نیرو در یک عمل هوشمندانه برنامه قطعی برق را اعلام کرده. بنظرم در این خاموشی دیگر نتوانیم بخوبی تمام چهرههای مردم را نگاه کنیم. شاید لبخند مردم پشت این تاریکی پنهان شود، شاید عصبانی بنظر برسند. شاید قیافهشان همانند آن جوان که در انتظار تشکیل یک صف جدید بود، گرفته شود.
پیشنهاد طنزنوشته این است که حداقل برق ها را وصل کنید تا سامانه نظرسنجی سیار ریاست جمهوری دولت دوازدهم با این خاموشی ها به اشتباه نیفتد.