سیره شهدا؛ چراغ هدایت نسل فردا
فاطمه سادات محمدی
آستان بهارستان؛ در جهان پرشتاب و پرآشوب امروز، که هر روز صدایی تازه ذهن جوانان را میرباید و حقیقت در میان انبوه تصویرها و هیاهوها گم میشود، بازگشت به سیرهی شهدا همچون بازگشت به سرچشمهای زلال از معنا و روشنی است. شهیدان نه تنها حافظان خاک و ناموس وطن بودند، بلکه پاسداران هویت، ایمان و امید نسلها شدند؛ انسانهایی که در عصر بیتفاوتی، با حضور و رفتار خود، معنای واقعی “هدایت” را مجسم کردند.
شهدا، رهبران بیادعایی بودند که بیآنکه تریبون و عنوانی داشته باشند، با زبان رفتار و سادگی کلامشان، نوجوانان و جوانان را به راه روشن انسانیت و مسئولیت فراخواندند. آنان ثابت کردند که برای راهبری نسلها، لازم نیست بر منبر قدرت ایستاد؛ کافی است بر منبر صداقت تکیه زد.
شهدا، مربیان دلها
سیرهی شهدا، سرشار از آموزههای تربیتی است که میتواند چراغ راه هر مربی، معلم و خانوادهای باشد که دلنگران آیندهی نسل جوان است. آنان پیش از آنکه در میدان نبرد بدرخشند، در میدان خودسازی و تزکیه پیروز شده بودند. جوانانی که در آرامش شبهای جبهه، با خدای خویش نجوا میکردند و صبحگاهان، با لبخندی آرام به استقبال تکلیف میرفتند.
شهید محمدابراهیم همت در میان نیروهایش، بیش از آنکه فرمانده باشد، برادر بود؛ برادری که با محبت و درک عمیق، روحیهی جوانان را رشد میداد. شهید عباس بابایی با سکوتی مؤمنانه، درس تقوا و توکل را آموخت. و شهید بهنام محمدی، با نوجوانیاش نشان داد که سن کم، مانع درک بزرگترین مسئولیتها نیست.
این شهدا، با منش خود به ما یاد دادند که هدایت واقعی، نه از مسیر دستور، بلکه از مسیر الگو بودن میگذرد. آنگاه که مربی، خود تجسم ایمان و عمل باشد، کلامش بیآنکه فریاد زند، در دلها نفوذ میکند.
راهبری از جنس محبت
شهیدان هرگز نسل جوان را با ترس و اجبار هدایت نکردند. آنان با محبت، فهم و رفاقت، پلی میان ارزشها و دنیای پرجاذبهی جوانی ساختند. در چشمانشان، قضاوت نبود، بلکه دعوت بود؛ دعوتی آرام و آگاهانه به سمت زیبایی ایمان. آنان به ما آموختند که اگر بخواهی جوانی را به راه حقیقت بخوانی، باید ابتدا در دل او جایی باز کنی.
در رفتار شهدا، سه اصل طلایی دیده میشود:
۱. محبت در گفتار و رفتار،
۲. اخلاص در نیت و عمل،
۳. بصیرت در شناخت زمانه و نیازهای نسل جوان.
به همین دلیل است که یاد آنان، با گذر سالها نه تنها کمرنگ نمیشود، بلکه هر نسل تازهای دوباره در آیینهی وجودشان خود را مییابد.
ترجمهی سیره شهدا به زبان امروز
برای هدایت نسل نوجوان امروز، کافی نیست تنها از شهدا سخن بگوییم؛ باید سیرهی آنان را به زبان امروز ترجمه کنیم. باید از شهید گفت، اما نه در قاب عکس و قاب مزار، بلکه در قاب زندگی. اگر شهدا به عدالت، علم، اخلاق و پیشرفت ایمان داشتند، پس ادامهی راه آنان در ساختن جامعهای سالم و آگاه است.
ما باید در مدرسه، در خانه، و در رسانهها، از شهدا به گونهای بگوییم که نوجوان احساس کند آنها هم روزی مثل خود او بودند؛ با دغدغه، با آرزو، با لبخند و خطا، اما در لحظهی تصمیم، خودِ برترشان را انتخاب کردند.
هدایت نسل امروز یعنی پیوند دادن این حس درونی:
که “شهید شدن” فقط در جبهه نیست، بلکه “شهید زیستن” یعنی در هر شرایطی با وجدان بیدار، انتخاب درست کردن.
رسالت امروز ما
اکنون که نسل جدید در میان امواج متنوع اطلاعات و ارزشهای گاه متضاد، به دنبال معنا و الگوست، مسئولیت ما در تبیین سیرهی شهدا سنگینتر از همیشه است. باید نشان دهیم که سیرهی شهدا نسخهای تاریخی نیست، بلکه راهکاری زنده برای تربیت انسان مؤمن، مسئول و آگاه در هر زمان است.
هر نوجوانی که از شهید فهمیده یاد میگیرد در برابر ناحق بایستد، هر جوانی که از شهید آوینی میآموزد با قلم و اندیشهاش روشنگری کند، و هر دختری که از شهیده زینب کمایی یاد میگیرد ایمانش را به عمل پیوند زند، در حقیقت ادامهدهندهی همان خط هدایت است.
سیره شهدا، مدرسهای است که در آن، دروس انسانیت تا ابد برقرار است. آنان با خون خود بر صفحهی تاریخ نوشتند که:
هدایت، یعنی خدمت به انسان؛ راهبری، یعنی بیدار کردن دلها؛ و شهادت، یعنی تداوم هدایت حتی پس از مرگ.
امروز، هر جوانی که در پرتو این چراغ زندگی کند، خود شهیدی زنده است.
شهدا رفتهاند تا ما گم نشویم؛ تا راه را بشناسیم، تا در میان تاریکیها، نوری درون خود بیابیم و با آن، دیگران را نیز روشن کنیم.
زیرا شهید شدن پایان نیست؛ آغاز هدایت است.پایان پیام/



