مُهر شورای نگهبان بر کارنامه سیاسی لاریجانی ها / عدم احراز صلاحیت شورای نگهبان، غروب سیاسی لاریجانیسم؟
آستان بهارستان؛ هنگامی که ۹ سال پیش نتوانست سخنرانی خود را در قم به پایان برساند باید حدس می زد که آفتاب سیاست برای او و برادرانش در حال غروب کردن است.
سید محمود کمال آرا “زکریا” نویسنده و پژوهشگر مسائل سیاسی
آستان بهارستان؛ هنگامی که ۹ سال پیش نتوانست سخنرانی خود را در قم به پایان برساند باید حدس می زد که آفتاب سیاست برای او و برادرانش در حال غروب کردن است. روزی که دیگر اداره ی جلسه در اختیارش نبود و نمی توانست تریبون مخالفان را خاموش کند.
همان جایی که به عنوان بازیگر مکمل نقش اول سیاسی مجبور شد به سمت جریان رقیب متمایل شود تا شاید در ناامیدی عدم وجود چهره شاخص در جبهه اصلاحات و یا اصولگرایان، روی خوشی هم به مرد مستقل قم نشان دهند. مردی که بعد از چند سال بازی در میدان سیاست تصمیم گرفت، وسط را بگیرد تا نه جایگاه اصولگرایی اش در بین جبهه متحد بسوزد و نه امید دوستانش در اصلاحات.
سیاستمداری که یک روز رهبر ائتلاف فراگیر اصولگرایان در انتخابات مجلس بود و در روز دیگر وقتی نام او در فهرست انتخاباتی ائتلاف بزرگ اصولگرایان قرار نمی گرفت به سوی فهرست امید (اصلاح طلبان) غش می کرد تا به آرامی خود را یک معتدل میانه رو معرفی کند. دیپلمات ارشد که فریادهای بلند نمایندگان معترض در جایگاه هیات رئیسه هنوز در گوشش صدا می کند، حالا باید با آرامشی دائمی منتظر شنیدن صدای سرکوب شده ای باشد که از تریبون های یکطرفه جناح چپ و راست بلند خواهد شد.
وی در حالی سیاست راست افراطی زمان مدیریتش در صداوسیما را میان اصلاحطلبان اجرا می کرد که با انتقادات جدی مواجه شد و اختلافش به حدی رسید که سید محمد خاتمی رئیسجمهور اصلاحطلب از حضور او به عنوان رئیس سازمان صدا وسیما در جلسات هیات دولت ممانعت کرد.
کمی بعد عدم موازنه قدرت باعث شد تا در جایگاه قانون گذاری، سیاست چپ افراطی را برگزیند
و روزی که در صحنه سیاست خارجی از استراتژی «تهدید علیه تهدید» در مذاکرات سخن گفته می شد، در یک اقدام (خلاف شرع و قانون) یکشنبه سیاه در تقویم سیاسی ایران به نام او و رئیس جمهور وقت ثبت گردد تا تقابل برادران خانواده ی پرنفوذ سیاسی در ایران با رئیس وقت دستگاه اجرایی به تهدیدهای عملی و پرتنش منجر شود.
این تنش همچنان مراحل جدیدی را به خود دید تا کمی بعد با اینکه تحصن کنندگان در مُلک ری بطور علنی مخالفت خود را با این خانواده اعلام می کردند، قدرت میان این دو به گونه ای بود که اگر در پست های کلیدی چشم می چرخاندید بالاخره در یک سازمان و یا نهاد نامی از لاریجانی ها به آن ضمیمه شده بود.
بنابراین مسیر انتقال و تقسیم قدرت در میان این دو جناح درگیر، رئیس جمهور وقت و اعوان و انصارش را به حاشیه راند. حالا با حاشیه رانده شدن گروهی از قدرت، برادران لاریجانی با اتخاذ سیاست میانه رو با دولت روحانی و فراغ حال بیشتری هر یک در راس دستگاه های مهم کشور در حال زمینه چینی برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری می باشند. اما بنظر می رسد این قبضه ی انحصاری قدرت در آینده نه چندان دور با نسیم ملایمی از تغییر معادلات قدرت روبه رو خواهد شد.
نسیم تغییر معادلات سیاست داخلی در آسمان کشور می وزد
و از آن برادر که اوباما را “کاکاسیاه” می گوید و با نیکی براون(مدیرکل وقت وزارت خارجه انگلیس) روزی سر یک میز می نشیند و روزی ولایتی مدعی می گردد که وی توسط واجا از معاونت وزارت خارجه برکنار شده است تا آن یکی برادر یعنی بازیگر نقش اول فیلم رئیس وقت سازمان تامین اجتماعی و نیز برادر عالِم قصد هجرت کرده که این روزها در نقش یک منتقد نظارت استصوابی بلند شده است، کم کم به بخش های حاشیه ای نظارتی و مشورتی هدایت می شوند.
در بین این برادران، علی اردشیر لاریجانی که نوع مدیریتش در زمان صداوسیما به تنش با سید محمد خاتمی رئیسجمهور اصلاحطلب منجر شده بود و کمی بعد از آن محصول مشترک یکشنبه سیاه را با محمود احمدی نژاد در تقویم ثبت کرده است امید دارد تا با سیاست میانه و تعامل با دولت یازدهم و دوازدهم و با چرخشی نرم از جبهه ی اصولگرایان به اردوگاه اصلاحات مورد توجه رهبران و طرفداران مردمی این جریان قرار گیرد تا بتواند مجددا وزنه سیاسی لاریجانی ها را به گذشته بازگرداند.
اما برادران لاریجانی که به گفته علی لاریجانی “فرزندان حوزه و مرجعیت هستند که بر حسب اتفاق وارد کار اجرایی شده و گمراه شدهاند” با نامه های شیخ، مذاکرات پشت پرده فاضل و تئوری های برادر تئوریسین هیچکدام نتوانستند در برابر تصمیم مردم و رای شورای نگهبان ایستادگی کنند.
روزی که مُهر جماعت خشمگین در قم(حوزه انتخابیه) به پیشانی اردشیر می خورد
تا زمانی که نامه های شیخ صادق به سران قبلی قوه قضاییه و شورای نگهبان روان می شد، باید زنگ اخطار در خانواده پر نفوذ سیاست ایران به صدا درمی آمد که افراد بی ثبات سیاسی به هیچ وجه متضمن اجرای اساسی خواستگاه های اجتماعی و مردمی نیستند و از این رو مورد تایید مردم نخواهند بود.
کسانی که در هنگام سقوط سهم اصولگرایان در سیاست ایران به اصلاح طلبان روی خوش نشان داده و وقتی ورق به نفع جریان اصولگرا در حال برگشتن بود پرچم عدالت را برداشته و برای موفقیت آنان قیام قبل از اعلام جهاد می کردند، براحتی مردم را در شرایطی قرار دادند تا بین مهاجران سیاسی و دلسوزان انقلابی مرزبندی کنند.