آخرین سخنان رسول الله صلی الله علیه و آله در واپسین لحظات زندگی
حجت الاسلام سید صادق قمایشی پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت
آستان بهارستان؛ حجت الاسلام سید صادق قمایشی پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت در یادداشتی با عنوان «آخرین سخنان رسول الله صلی الله علیه و آله در واپسین لحظات زندگی» به بررسی این موضوع پرداخته است.
یکی از مهمترین لحظات زندگانی افراد، لحظات آخر حیات دنیوی است، آن زمانی که عمر انسان رو به اتمام بوده و در بستر بیماری که به مرگ ختم می شود قرار می گیرد.
معمولا افراد گوناگون در چنین موقعیتی، عملکردهای مختلفی داشته و سخنانی بر زبانشان جاری می شود که به نوعی از چگونگی حیات دنیوی آنان و دغدغه ها و اولویت های آنان خبر می دهد. به عنوان نمونه نسبت به یکی از افرادی که بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله عامل آتش زدن درب خانه حضرت زهرا سلام الله علیها و هجوم به بیت ایشان بوده در کتب اهل سنت بیان شده که در آخرین لحظات عمرش از این عمل خود احساس پشیمانی کرده و اینگونه سخن گفته است: «وددت إنی لم أکشف بیت فاطمه ولو کان أغلق على حرب» (ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۴۱۹؛ ذهبی، میزان الاعتدال، ج۳، ص۱۰۹)
با فرا رسیدن ۲۸ صفر، ایام شهادت خاتم النبیین، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، آن شخصیت عظیم الشأنی که به عنوان «اسوۀ حسنه» معرفی شده و تمام لحظه به لحظه زندگی حضرتشان برای مسلمانان جهان درس است، تا به آنجا که قرآن کریم تمام سخنان حضرت را مورد اهمیت معرفی کرده و فرموده است: «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِن هُوَ إِلَّا وَحی یُوحَی» (سوره نجم آیه ۳ و ۴)، نسبت به وصیت و آخرین سخنان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله کنجکاو شدم که بدانم حضرت رسول صلی الله علیه و آله در لحظات آخر عمرشان بر چه چیزی بیشتر تاکید نموده اند؟
همانگونه که آیه یادشده می فرماید تمام سخنان حضرت رسول صلی الله علیه و آله در تمام لحظات دارای اهمیت بوده و باید به تک تک آنان دقت ویژه شود، اما با توجه به آنکه سخنان و وصیت های افراد و بزرگان در لحظات آخر از اهمیت بیشتری برخوردار است و دغدغهی آنان نسبت به آن موضوع مورد سخن را بعد از خودشان می رساند، باید دید عملکرد و سخن حضرت رسول صلی الله علیه و آله در هنگام قرار گرفتن در بستر بیماری که منجر به شهادت حضرتشان شد، چیست؟ به نظر شما دغدغه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در آخرین لحظات حیات چه چیزی می تواند باشد؟ البته ناگفته نماند کسی که اندکی با تاریخ زندگانی رسول الله صلی الله علیه و آله آشنا باشد می تواند بفهمد آخرین وصایا و آخرین سخنان حضرتشان مربوط به چه موضوعی می تواند باشد.
وصیت تمسک به دو شیء گرانبها بعد از برکناری ابوبکر از اقامه نماز :
مدینه را غم فرا گرفته بود، چرا که خاتم النبیین صلی الله علیه و آله، آن رسول مهربان که ۲۳ سال خون دل خورده تا مردم جاهلی را از آن زندگانی پست قبل از اسلام خارج کند، در بستر بیماری قرار گرفته بودند. در یک چنین شرایطی که حضرتشان بیمار بوده و از شدت بیماری برخی روزها حتی قدرت و توان حضور در مسجد را نداشتند و جانشین خود حضرت علی علیه السلام را در زمان های شدت بیماری به جای خود برای اقامه نماز به مسجد می فرستادند، عده ای به فکر خلافت بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده و از آخرین فرمان پیغمبر صلی الله علیه و آله مبنی بر شرکت در سپاه اسامه سرپیچی کرده و مورد لعن رسول الله صلی الله علیه و آله قرار گرفتند.
حذیفه نام سه نفر را برده که به بهانه بیماری رسول الله صلی الله علیه و آله از شرکت در سپاه اسامه خودداری کرده و شبانه به مدینه وارد شدند. در این هنگام بیماری پیامبر صلی الله علیه و آله شدت پیدا کرده بود. برای چند لحظه به حال آمده و فرمودند «امشب شر بزرگی به شهر ما وارد شده است…».
بلال مؤذن رسول الله صلی الله علیه و آله در زمان های نماز اذان می گفت و فردای آن روزی که آن گروه شبانه وارد مدینه شدند، مانند همیشه اذان گفت و نزد حضرت رسول صلی الله علیه و آله آمد تا طبق معمول به ایشان اطلاع دهد. او دید که بیماری شدت یافته و به او اجازه حضور به خدمت آن حضرت را ندادند. عایشه به فردی دستور داد تا نزد پدرش رفته و بگوید: بیماری رسول خدا صلی الله علیه وآله شدت یافته و آن حضرت قادر به حضور در مسجد نیست و علی بن ابی طالب علیه السلام نیز در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله است و نمی تواند به جای حضرتشان برای نماز حاضر گردد؛ پس به مسجد برو و با مردم نماز گزار که وضع گوارایی برای تو خواهد بود و برای فردا تو حجت خواهد بود.
حذیفه گوید: مردم بی خبر در مسجد به انتظار پیامبر صلی الله علیه و آله یا علی بن ابی طالب علیه السلام بودند که ناگهان ابوبکر وارد مسجد شد و گفت بیماری پیامبر شدت پیدا کرده و آن حضرت مرا فرمان داده تا با شما نماز گزارم. عده ای به او خورده گرفتند که چنین چیزی چه طور ممکن است و تو الان باید در سپاه اسامه می بودی!؟
آنگاه مردم بلال را خواندند. او گفت: خداوند شما را رحمت کند. صبر کنید تا از رسول خدا صلى الله علیه و آله در این مورد کسب تکلیف کنم. سپس به سرعت به در خانه حضرتش رفته آن را به شدت کوبید. رسول خدا صلى الله علیه و آله شنید و فرمود: «این کوبیدن به شدت از چیست؟ ببینید چه کسى آن را مى کوبد؟» فضل بن عباس بیرون رفت و در را باز کرد؛ بلال را دید و پرسید: بلال، چه خبر شده ؟ گفت: ابوبکر داخل مسجد شده و در جایگاه پیامبر قرار گرفته و ادعا مى کند آن حضرت او را به این کار مامور کرده است. فضل گفت: مگر ابوبکر در سپاه اسامه نیست؟! فضل و بلال داخل خانه شدند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسید چه خبر شده؟ او ماجرا را براى آن حضرت بازگو کرد. پیامبر فرمود: «مرا بلند کنید. مرا بلند کنید. مرا به سوى مسجد ببرید. سوگند به کسى که جانم در دست اوست مصیبت و فتنه بزرگى بر اسلام نازل شده است.»
آنگاه رسول اکرم صلى الله علیه و آله در حالى که سرشان بسته بود و بر امیرالمؤمنین علیه السلام و فضل بن عباس تکیه داده بودند و پاهایشان روى زمین کشیده مى شد به مسجد آمدند… ابوبکر در جایگاه آن حضرت ایستاده بود!!! عمر و ابوعبیده و سالم و صهیب و دیگر کسانى که وارد مدینه شده بودند، اطراف او را گرفته بودند. اکثر مردم منتظر بلال بودند و نماز نمى گزاردند. آنگاه که مردم رسول خدا صلى الله علیه و آله را با چنان حالتى دیدند که داخل مسجد شده متعجب شدند. آن حضرت پیش رفت و ابوبکر را از پشت کشید و او را از محراب دور کرد. او و یارانش خود را پشت آن حضرت پنهان کردند. مردم با حضرتش که نشسته بود نماز گزاردند. بلال نیز با صداى خویش تکبیرها را بازگو مى کرد تا نماز ایشان به پایان رسید. سپس روى برگرداند؛ ابوبکر را ندید. فرمود:
«اى مردم! فرمانى از پروردگارم بر من آمده است (و آن مرگ است). من حجت و دلیل آشکارى که مانند روز روشن است براى شما باقى گذاشتم. آنچنانکه پیشینیان شما از بنى اسرائیل اختلاف کردند دچار اختلاف نگردید. اى مردم! چیزهایى را براى شما حلال مى کنم که قرآن حلال کرده و کارهایى را حرام مى شمرم که قرآن حرام دانسته است. من دو چیز گرانبها در بین شما باقى مى گذارم که تا زمانى که بدانها چنگ زنید، گمراه نمى شوید. آن دو، کتاب خدا و عترتم یعنى اهل بیتم علیهم السلام هستند؛ این دو از هم جدا نمى شوند تا اینکه در کنار حوض بر من وارد شوند از شما خواهم پرسید که در این دو چیز که باقى گذاشتم چگونه سخنانم را عمل نمودید؟ و (بدانید) در آن روز افراد زیادى را از حوض من دور خواهند کرد؛ مانند شتر بیگانه از میان شتران. کسانى مى گویند: من فلان مرد هستم و من فلان کس. من مى گویم: نامهاى شما را مى دانم ولى پس از من از دینم برگشتید؛ پس خداوند شما را از رحمت خود دور کند». (دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۲، ص ۳۳۸ – ۳۴۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۸، ۱۰۹-۱۱۱)
همانگونه که دیدید لحظات آخر، رسول الله صلی الله علیه و آله در شرایطی که به سختی از بستر بیماری برخواستند و به مسجد رفتند، سفارش بر تمسک به ثقلین یعنی قرآن و اهل بیت علیهم السلام نموده اند. از حدیث ثقلین نسبت به اهل بیت علیهم السلام آموزه هایی قابل استفاده هست :
- در حدیث ثقلین تصریح شده که قرآن و اهل بیت علیهم السلام جداناپذیر بوده و همچنین اهل بیت به قرآن آگاهی داشته و در گفتار و عمل با آن مخالفت نمی کنند. این خود دلیلی بر برتری و افضلیت ائمه علیهم السلام نسبت به دیگران است.
- در این حدیث اهل بیت عِدل و نظیر قرآن قرار داده شده اند، از این رو تمسک و پیروی از آنان همانند قرآن واجب است.
- در حدیث بیان شده است که پیروی از ثقلین این را در پی خواهد داشت که فرد هرگز گمراه نخواهد شد، در نتیجه پیروی از یکی از آنان به تنهایی کفایت نخواهد کرد و کسانی که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله شعار “حسبُنا کتابُ الله” را سرمی دادند، یقینا از راه حق گمراه گردیده اند.
- قسمت هایی از این حدیث دلالت بر این دارد که تا روز قیامت همواره باید شخصی از عترت پیامبر صلی الله علیه و آله باقی باشد تا مسلمانان با پیروی از آن، از ضلالت نجات یابند که این خود دلیلی است بر وجود نازنین امام عصر حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه.
- این حدیث با توجه به تصریح عدم جدایی قرآن و اهل بیت علیهم السلام دلالت بر عصمت ائمه اطهار علیهم السلام نیز می کند.
همانگونه که بیان گردید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در لحظات آخر عمرشان به حدیث ثقلین اشاره کردند و در حالی که حضرت پیش از این و در موارد مختلفی چون حجه الوداع و روز عرفه، مسجد خیف و روز غدیر نیز به این حدیث اشاره کرده بودند. این اصرار و تاکید حضرت بر تمسک مسلمانان به ثقلین تا روز قیامت دلالت بر دغدغه حضرت در آخرین لحظات عمرشان نسبت به مسلمانان دارد که مبادا نسبت به ثقلین کوتاهی کرده و قدم بر راهی بگذارند که نتیجه آن ضلالت و گمراهی گردد. اما این تنها موردی نبوده که پیغمبر صلی الله علیه و آله در لحظات آخر عمر شریفشان بر پیروی به پیروی از اهل بیت علیهم السلام وصیت نموده اند.
وصیت به مردم از زبان امیرالمومنین علیه السلام :
اصبغ بن نباته در آخرین لحظات حیات مبارک امیرالمومنین علیه السلام خدمت حضرت می رسد و حضرت در آن لحظات از وصیت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خبر می دهند، در نتیجه این وصیتی که از طریق اصبغ بیان شده نیز سخنان پایانی پیامبر صلی الله علیه و آله به شمار می آید علاوه بر آنکه سخنان پایانی امیرمومنان علیه السلام نیز هست که اهمیت این سخنان را بیشتر می سازد.
اصبغ نقل می کند که در آخرین لحظات عمر شریف امیرمومنان علیه السلام در کنار حضرت بودم که ایشان فرمودند: «من در آخرین لحظات عمر پیامبر صلی الله علیه و آله در کنارشان بودم چنانکه تو در کنارم هستی و حضرت به من فرمود: یا علی به مسجد رفته و مردم را برای نماز صدا بزن، بر روی منبر من برو و در جای من بنشین و به مردم از طرف من بگو: “لعنت خدا بر کسی که عاق والدینش شود، لعنت خدا بر عبدی که از مولایش فرار کند، لعنت خدا بر کسی که مزد اجیر را ندهد.”
آنگاه کسی در بین جمعیت گفت: این جملات رسول الله صلی الله علیه و آله را توضیح بدهید. امیرمؤمنان فرمود: من این خواسته را به پیامبر رساندم. حضرت فرمود: “یا علی من و تو پدران این امت هستیم پس لعنت خدا بر کسی که عاق ما قرار بگیرد، من و تو مولای این امت هستیم پس لعنت خدا بر عبدی که از ما فرار کند، من و تو اجیر این امت هستیم پس لعنت خدا بر کسی که بر ما ظلم کند و اجرت ما را ندهد.” و در آخر پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: آمین و من نیز گفتم: آمین.» (ابن شاذان قمی، الروضه فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، ج۱، ص۱۳۲)
همانگونه که مشاهده کردید در این سخنان پایانی رسول الله صلی الله علیه و آله نیز سفارش به مقام و جایگاه امیرمومنان و رسول الله صلی الله علیه و آله شده که اگر کسی نسبت به آن کوتاهی کرده و عملکرد خطایی نسبت به آن داشته باشد، مورد لعن خداوند تبارک و تعالی و پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرمومنان علیه السلام قرار می گیرد. سخنان دیگری از وصایای رسول الله صلی الله علیه و آله نسبت به سفارش به امامت امیرمومنان علیه السلام و ائمه اطهار علیهم السلام وجود دارد که به همین دو مورد اکتفا می کنیم. بنابر آنچه از سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله بیان شد می توان گفت حضرت در واپسین لحظات عمر شریفشان بیشترین دغدغه ای که داشتند، امامت ائمه و اهل بیتشان علیهم السلام بود، از آنجا که حضرت در طول دوران رسالتشان بر امر مهم امامت حضرت علی علیه السلام بارها و بارها تاکید کرده بودند و جای هیچ گونه بهانه ای را برای کسی نسبت به این موضوع باقی نگذاشته بودند، این تکرار فراوان در واپسین لحظات، دلالت بر این دارد که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به این امر مهم کوتاهی و ظلم بزرگی صورت خواهد گرفت لذا پیامبر صلی الله علیه و آله حتی در بستر بیماری منجر به شهادت نیز از تاکید بر آن دست بر نمی داشتند. همچنین این تاکیدات پیامبر صلی الله علیه و آله نیز دلالت بر اهمیت بسیار مساله “امامت” در اسلام دارد.