آسیبشناسی رابطه مدیریت شهری و فرهنگ
آستان بهارستان ؛ این روزها که نقد شهری در حوزههای مختلف بهواسطه نزدیکی به انتخابات قوت دارد، مسئله فرهنگ و رابطه مدیریت شهری با مقوله فرهنگ از موضوعاتی است که بهطور مکرر مطرح میشود.
به گزارش خبرنگار آستان بهارستان؛ این روزها که نقد شهری در حوزههای مختلف بهواسطه نزدیکی به انتخابات قوت دارد، مسئله فرهنگ و رابطه مدیریت شهری با مقوله فرهنگ از موضوعاتی است که بهطور مکرر مطرح میشود.
این مطرحشدن البته تنها یک مطالبه ساده نیست بلکه گاهی به مطالبه اصلی برخی گروههای سیاسی، همچنین به انتقاد اصلی از عملکرد مدیریت شهری تبدیل میشود و در اغلب اوقات شهرهای دیگر بهعنوانمثال مطرح میشوند.
این درحالی است که اکثر کسانی که شهرهایی مانند تهران و اصفهان را بهعنوان الگو در فعالیتهای فرهنگی شهرداری مطرح میکنند، تحلیل و آسیبشناسی کاملی از اتفاقات فرهنگی اجتماعی رخ داده در دیگر شهرداریها نداشته و توضیحی برای میزان اثرگذاری یا نقشآفرینی این قبیل بودجهها ندارند.
از زمانی که شهرداریها خود را از حیطه سازمانهایی صرفاً خدماتی و عمرانی خارج کرده و نقش اجتماعی را قبول کردهاند، آسیبشناسیهای مختلفی درباره نقشآفرینی فرهنگی و اجتماعی این ارگان صورت گرفته که باید مدنظر قرار بگیرد تا وارد شدن در این مقوله بدون اشتباهات گذشته رخ دهد.
نکته نخست در این زمینه نبود انطباق ساختاری و مفهومی میان شهرداری و کار فرهنگی است. اگر نیک به اتفاقاتی که به نام اقدامات فرهنگی در شهرهای دیگر رخ میدهد بنگریم متوجه خواهیم شد که شهرداریها برای اقدامات فرهنگی نه اتاق فکر قوی دارند و نیروی متخصص. بدتر از همه نبود نقشه راهی جامع و موردتوافق تمام ذینفعان در این زمینه است که موجب شده اقدامات فرهنگی شهرداریها رنگ و بوی سلیقه یا کار نمایشی و سیاسی را بگیرد.
این درحالی است که با تمام انتقاداتی که به عملکرد کالبدی و عمرانی شهرداریها وارد میشود، مبنای این عملکرد طرحهای جامع ساختاری راهبردی و طرحهای تفصیلی است که فرایند طولانی برای تهیه و تصویب آن طی شده و همین فرایند توافقی را بر سر آن ایجاد کرده و چارچوبی برای اقدامات عمرانی و کالبدی پدید آورده است.
در حوزه ترافیک هم طرحهای جامع حملونقل و ترافیک با کار پژوهشی و مطالعاتی بسیار قوی تدوینشده و در مراجع متعددی ارائه و تصویب میشوند. این درحالی است که هیچ نقشه جامع فرهنگی در کشور برای شهرهای وجود نداشته و نقش هر ارگان برای اقدامات متعدد فرهنگی مشخص نیست.
همین موضوع موجب شده اگر نگاهی به بودجههای عریض و طویل فرهنگی در دیگر شهرها بیندازید، ماحصل آن کار ویژه و زیرساختی نخواهید دید بلکه انبوهی از اقدامات پرهزینه اما کوتاهمدتی پیش روی شما جلوهگر میشود که اغلب بنا بر سلایق شخصی مدیران یا درخواست گروههای ذینفع بیرونی رقم خورده است. بدتر از همه این است که برای مجموع این هزینههای کلان چند هزار میلیارد تومانی هیچگاه گزارشی رسمی از بازخورد و اثرگذاری این اقدامات فرهنگی تهیه و تنظیمنشده و شهروندان بهعنوان تأمینکنندگان اصلی بودجه شهرداریها تقریباً هیچ نقشی در تصمیمگیری و نظارت بر این بودجهها ندارند.
مسئله دیگر انطباق مفهومی کار فرهنگی در شهرداری است که به مقوله اقتصاد شهری پیوندی ناگسستنی دارد. سال ۱۳۶۲ نمایندگان مجلس شورای اسلامی در یک رأیگیری بهظاهر ساده، شهرداریها را خودکفا اعلام کردند و از آن زمان است که شهرداری برای مجموع هزینههایی که در شهر انجام میدهد، بودجههای داخلی خود روی آورده است. بیشترین منبع بودجههای داخلی شهرداری هم از دو مقوله عوارض ساختمانی و مقوله املاک است.
همین موضوع موجب شده شهرداری برای هر اقدام عمرانی، خدماتی، ترافیکی و همینطور هزینههای فزاینده جاری یک شهر نیازمند فروش تراکم یا بازی با مقوله زمین باشد. این دو مسئله خود در شهرها تبعات بسیاری ازجمله به هم ریختن سیما و منظر شهری، به هم ریختن خط آسمان، از بین رفتن محلات و گذرهای قدیمی، کمرنگ شدن نظارت اجتماعی سنتی در شهرها و فرسایش زیست شهری شود.
در چنین شرایطی حجیمتر کردن ارقام بودجه به بهانه کار فرهنگی که درنهایت بیشتر اوقات به موازی کاری یا اقدامات نمایشی منجر میشود، نوعی نقض قرض است. گویا هرچند شهرداریها نباید نسبت به مقوله فرهنگ بیاعتنا باشند بلکه باید مسئله فرهنگ را در بستر وظایف ذاتی خود دیده و تلاش کنند عوارض فرهنگی اقدامات جاری و عمرانی خود را تا حد ممکن کاهش دهند.
نظام برنامهریزی شهری در ایران به عمری بیش از نیمقرن دست پیداکرده و امروز بسیاری متوجه شدهاند که توسعه سختافزاری بهتنهایی نمیتواند پاسخگوی نیازهای امروز شهرها باشد. بااینحال نگاه به توسعه نرمافزاری از سوی شهرداریها باید متناسب با ساختارها، ظرفیت و وظایف ذاتی آنها بوده و از وارد شدن به ورطه مسابقه برای متورم کردن امور شهری در حیطه اقدامات نمایشی به نام کار فرهنگی، جلوگیری کرد.پایان پیام/