فقه آیندهنگر؛ تنها راه مصونسازی جامعه از انحرافات هوش مصنوعی

در عصری که مرزهای دانش با سرعتی سرسامآور توسط نوآوریهای فناورانه، بهویژه هوش مصنوعی، در حال جابجایی است، سکوت یا بیتفاوتی در برابر این موج عظیم تحول، به مثابه عقبنشینی از جریان حیات فکری و اجتماعی قلمداد میشود. فناوریهای نوین، دیگر یک انتخاب ثانویه یا یک ابزار کمکی نیستند؛ بلکه زیرساخت اصلی تعاملات جهانی، تولید محتوا، و حتی شیوههای استنباط و استدلال در حوزههای مختلف را متحول ساختهاند. از این رو، مواجهه عالمانه و نظاممند حوزه علمیه با این شتاب بیسابقه، یک ضرورت حیاتی و نه یک انتخاب صرفاً علمی است.
این تحولات، طلاب و فضلا را در مقابل یک دو راهی تاریخی قرار داده است: یا خود را به ابزارهای جدید مجهز سازند تا بتوانند در میدان تحولات فکری جهان نقشآفرین باشند و پاسخگوی شبهات نوین باشند، یا نظارهگر منفعل تغییراتی باشند که در فقدان حضور فعال آنان، به شکلهای غیر مطلوب شکل خواهند گرفت.
در این مصاحبه تفصیلی، تلاش شده است تا با بهرهگیری از نگاه ژرف و تیزبین یکی از اساتید مشهور حوزه، آیتالله سید مجتبی نورمفیدی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم، به بررسی ابعاد مختلف این پدیده، از فرصتهای پیش رو برای پژوهشهای دینی گرفته تا چالشهای روششناختی و تجهیز هرچه سریعتر بدنه طلاب به این دانشهای روز بپردازیم.
با توجه به سرعت پیشرفتهای هوش مصنوعی AI، رویکرد کلان حوزه علمیه در قبال این فناوری را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا حوزه باید رویکرد انفعالی در برابر این موج داشته باشد یا باید موضع فعالانه و پیشگیرانه در برابر چالشهای آن اتخاذ کند؟
رویکردی فعال، پیشرو و راهبردی. اتخاذ موضع انفعالی یا صرفاً واکنشی، نه تنها حوزه را از قافله تمدنی عقب میاندازد، بلکه آن را در برابر چالشهای آتی این فناوری، آسیبپذیر و خلع سلاح میکند. رویکرد فعال به معنای نادیده گرفتن مخاطرات نیست، بلکه به معنای شناخت عمیق، مدیریت هوشمندانه و بهرهبرداری حداکثری از فرصتها در عین پیشگیری از تهدیدهاست.
چرا گفته میشود شود رویکرد انفعالی یک خطای راهبردی است؟
زیرا AI در حال تغییر بنیادین مفاهیمی چون «شناخت»، «اراده»، «اخلاق» و حتی «هستی» است. اگر حوزه به عنوان متولی اصلی علوم عقلی و نقلی اسلام، در این مباحث حضور فعال نداشته باشد، مرجعیت فکری خود را در پاسخ به پرسشهای انسان معاصر به تدریج از دست خواهد داد.
انفعال باعث میشود که حوزه و جامعه دینی، مصرفکننده صرف محصولاتی شوند که با مبانی ارزشی و فرهنگی دیگری طراحی شدهاند. این امر میتواند منجر به تضعیف ارزشهای اسلامی و تحمیل ناخواسته سبک زندگی غربی شود. هوش مصنوعی ابزاری قدرتمند برای تولید و انتشار شبهات دینی با سرعت و مقیاسی بیسابقه است. بدون داشتن ابزارهای متقابل و دانش کافی، دفاع از مبانی اعتقادی در فضای جدید بسیار دشوار خواهد بود.
انفعال به معنای چشمپوشی از یک ابزار فوقالعاده قدرتمند برای تحقق اهداف متعالی دین، مانند گسترش عدالت، هدایت انسانها و تعمیق معارف اسلامی است. بر این اساس رویکرد فعال حوزه باید در ۳ لایه اصلی تعریف و پیادهسازی شود؛ شناخت، تولید و راهبری. حوزه علمیه باید به هوش مصنوعی به عنوان یک «موضوع معرفتی» نگاه کند و پژوهشهای بنیادین و مفاهیمی چون آگاهی مصنوعی، اراده آزاد در ماشین، حقوق و تکالیف رباتها، و مقایسه آن با مبانی حکمت متعالیه و فلسفه اسلامی در باب نفس، علم و اراده را در دستور کار خود قرار دهد.
پاسخ به شبهات نوپدید کلامی که توسط AI مطرح میشود یکی از رسالتهای حوزه است؛ مثلاً اگر یک AI ادعای دریافت وحی کند، پاسخ کلامی ما چیست؟ نسبت علم بیپایان AI با علم الهی چگونه تبیین میشود؟
فقه هوش مصنوعی باید به سرعت توسعه یابد و به مسائل مستحدثه پاسخ دهد. موضوعاتی مانند: مالکیت فکری؛ الگوریتمها و دادههای تولید شده توسط AI متعلق به کیست؟ یا مثلا اگر یک خودروی خودران تصادف کند یا یک سیستم تشخیص پزشکی خطا کند، مسئولیت با کیست؟ (برنامهنویس، مالک، یا خودِ AI؟) تدوین اصول و چارچوبهای اخلاقی برای طراحی و استفاده از AI بر اساس مبانی اسلامی مانند «عدالت»، «کرامت انسانی»، «قسط»، «امانتداری» و «نفی سبیل». این حوزه میتواند یک مزیت رقابتی جهانی برای حوزه علمیه باشد.
علاوه بر این حوزه نباید تنها به توصیف و تحلیل اکتفا کند، بلکه باید خود وارد میدان «تولید» شود. مثلا موتورهای جستجوی هوشمند فقهی و حدیثی تولید کند. تربیت نیروی انسانی متخصص یکی از مهمترین کارهاست. ایجاد رشتههای میانرشتهای مانند «هوش مصنوعی و علوم اسلامی» یا «فلسفه و اخلاق فناوری» در سطوح عالی حوزه کار مهم دیگریست که باید دنبال شود.
برگزاری دورههای آموزشی برای طلاب و اساتید جهت آشنایی با مبانی و کاربردهای AI هم بسیار تعیین کننده است. اعزام طلاب مستعد به بهترین دانشگاههای فنی جهان برای تحصیل در رشته AI و بازگشت آنها برای خدمت به اهداف حوزه. حوزه علمیه به عنوان یک نهاد اثرگذار اجتماعی و در ارتباط با حاکمیت، باید در سیاستگذاری و تنظیمگری این حوزه نقشآفرینی کند. مشارکت فعال در تدوین «سند ملی هوش مصنوعی» و قوانین مربوط به آن، تا اطمینان حاصل شود که ملاحظات اخلاقی و شرعی در سطح کلان رعایت میشوند.
حوزویان متخصص میتوانند به عنوان مشاوران اخلاقی در کنار تیمهای فنی شرکتهای بزرگ AI فعالیت کنند تا محصولات از ابتدا مبتنی بر اصول صحیح طراحی شوند. حوزه باید جامعه را نسبت به فرصتها و تهدیدهای AI آگاه سازد و یک گفتمان عمومی سالم و مطالبهگر برای حرکت به سمت «هوش مصنوعی مسئولانه و اخلاقی» را رهبری کند. جایگاه حوزه علمیه از یک نهاد مدافع که در برابر تکنولوژی موضعی تدافعی دارد، به یک نهاد معمار و راهبر تبدیل میشود که در شکلدهی به آینده این فناوری و همراستا کردن آن با ارزشهای الهی و انسانی نقش کلیدی ایفا میکند. حوزه علمیه این ظرفیت را دارد که نه تنها پاسخگوی نیازهای داخلی باشد، بلکه به عنوان یک قطب جهانی در حوزه “اخلاق و حکمت دیجیتال” مطرح شود و الگویی از مواجهه خردمندانه دین و تکنولوژی را به جهان عرضه کند.
به هرحال رویکرد انفعالی، مسیر تضعیف و انزواست. رویکرد فعال و پیشگیرانه، مسیر رشد، اثرگذاری و تحقق رسالت تاریخی حوزه علمیه در عصر جدید است. امروز، پرداختن به هوش مصنوعی برای حوزه، یک انتخاب لوکس نیست؛ بلکه یک واجب عینی و فوری برای بقا و تکامل در جهان آینده است. همانطور که فقها در طول تاریخ با شجاعت به استقبال مسائل مستحدثه رفتند، امروز نیز فقها، فلاسفه و متکلمان حوزه باید با همان شجاعت و عمق علمی، وارد این عرصه نوین و سرنوشتساز شوند.
️ورود تدریجی AI به درس خارج حوزه
با توجه به اهمیت این حوزه، چه میزان از اساتید و فضلا باید برای ورود تخصصی به مباحث هوش مصنوعی؛ از جمله اخلاق داده، مالکیت فکری در AI، و مسائل حقوقی اقدام کنند؟ و پیشنهاد شما برای ورود این مباحث به سرفصلهای «درس خارج» چیست؟
یک عدد ثابت نیست، بلکه یک نسبت پویا و راهبردی است. نمیتوان گفت مثلاً ۲۰٪ اساتید باید ورود کنند. رویکرد صحیح، ایجاد یک «زیستبوم تخصصی» با سطوح مختلف از مهارت و دانش است. پیشنهاد میشود این ورود در ۳ لایه یا حلقه تعریف شود: لایه اول هسته متخصصان مثلا با حدود ۵ تا ۱۰ درصد از نخبگان است. این گروه، خطشکنان و نظریهپردازان اصلی هستند. آنها باید به معنای واقعی کلمه «دوزبانه» شوند؛ یعنی هم در مبانی علوم اسلامی (فقه، اصول، فلسفه، کلام) مجتهد یا صاحبنظر باشند و هم درک عمیقی از مبانی فنی، فلسفی و حقوقی هوش مصنوعی داشته باشند.
وظایف این گروه تولید ادبیات نظری و بنیادین در «فقه هوش مصنوعی»، «فلسفه اسلامی AI» و «اخلاق اسلامی فناوری» تربیت نسل بعدی متخصصان (شاگردپروری) نظارت بر پروژههای کلان پژوهشی و کاربردی و ارائه مشاوره سطح بالا به مراجع تقلید و نهادهای حاکمیتی است. این افراد باید از میان مستعدترین طلاب جوان که علاقهمندی به علوم عقلی و فناوری دارند، شناسایی شوند.
لایه دوم حلقه مروّجان و کارشناسان است که حدود ۱۵ تا ۲۵ درصد هستند. این گروه پل ارتباطی میان هسته متخصص و بدنه حوزه و جامعه هستند. آنها نیازی به تخصص در کدنویسی یا ریاضیات پیشرفته AI ندارند، اما باید دانش مفهومی بسیار خوبی از کارکرد، قابلیتها، محدودیتها و چالشهای این فناوری داشته باشند.این گروهمی توانند دورههای آموزشی و کارگاههای عمومی برای سایر طلاب و اساتیدبرگزار کنندو در پروژههای کاربردی به عنوان «کارشناس موضوعی» و تولید محتوای عمومی (کتاب، مقاله، سخنرانی) برای افزایش سواد جامعه دینی مشارکت کنند.
لایه سوم هم بدنه آگاه و آشنا یعنی عموم اساتید و طلاب هستند.همه اساتید و طلاب، به عنوان کنشگران فرهنگی و دینی، باید یک «سواد پایه هوش مصنوعی» داشته باشند. آنها باید بدانند این فناوری چیست، چه فرصتها و تهدیدهایی دارد و چگونه زندگی روزمره و فضای دینی را تحت تأثیر قرار میدهد.
اما بخش دوم سوال شما یعنی ورود مباحث به سرفصلهای «درس خارج» باید گفت ورود این مباحث به درس خارج، به معنای به رسمیت شناختن آنها به عنوان مسائل فقهی جدی و نیازمند استنباط است. این امر باید به صورت تدریجی و نظاممند صورت گیرد. یک راه این است که «درس خارج فقه فناوری» یا «فقه هوش مصنوعی» شکل بگیرد.این ایدهآلترین حالت است. یکی از مراجع یا اساتید برجسته که مطالعات کافی در این زمینه داشته، میتواند مستقلاً درسی را با این عنوان آغاز کند و مسایل را مطرح کند مثلا آیا قاضی میتواند به تحلیلها و پیشبینیهای یک سیستم هوشمند به عنوان اماره یا حتی علم استناد کندیا گزارش یک ربات یا سنسور میتواند به عنوان «بینه» تلقی شود؟
️هوش مصنوعی بهعنوان دستیار پژوهشی در فرآیند اجتهاد
راه دوم ادغام مباحث در دروس خارج سنتی (رویکرد تدریجی) است. اگر شروع یک درس خارج مستقل دشوار باشد، میتوان این مباحث را به عنوان مسائل مستحدثه در ضمن ابواب فقهی سنتی مطرح کرد. این روش، حساسیت کمتری ایجاد کرده و پذیرش آن را برای بدنه حوزه آسانتر میکند.مثلادر درس خارج بیع استاد پس از بحث «شرایط مبیع»، مسئله «مالیت دادهها» را به عنوان یک فرع جدید مطرح و بررسی میکند.یا در درس خارج دیات در بحث «اجتماع سبب و مباشر»، استاد مسئله «تصادف خودروی خودران» را به عنوان یک مصداق امروزی تحلیل فقهی میکند.
مثال در درس خارج اصول فقه هم این مطلب قابل تسری است مثلا در بحث «حجیت ظنون»، میتوان مسئله «حجیت خروجی یک سیستم اعتبارسنجی حدیث مبتنی بر AI» را مورد کندوکاو قرار داد. به نظر من بهترین راه، ترکیبی از دو مدل است. یعنی شروع یک یا دو درس خارج تخصصی توسط پیشگامان (مدل اول) و همزمان تشویق سایر اساتید به طرح این مسائل در دروس خود (مدل دوم). این رویکرد دوگانه، هم عمقبخشی تخصصی را تضمین میکند و هم باعث گفتمانسازی و آشنایی عمومی در سطح حوزه خواهد شد و زمینه را برای تحولی بزرگ و ضروری فراهم میآورد.
در مورد نقش AI در یاریرسانی به فرآیند استنباط مجتهد، آیا میتوان ابزارهای هوش مصنوعی (مانند خلاصهسازی متون، دستهبندی روایات، یا تحلیل دادههای فقهی) را به عنوان یک «دستیار پژوهشی» برای مجتهد پذیرفت؟ مرز میان ابزار کمکی و دخالت در فرآیند اجتهاد کجاست؟
بله، قطعاً میتوان و باید ابزارهای هوش مصنوعی را به عنوان یک «دستیار پژوهشی فوقالعاده قدرتمند» برای مجتهد پذیرفت. اما این پذیرش مشروط به درک و رعایت مرزهای دقیق و بسیار حساس است. هوش مصنوعی میتواند در مراحل «مقدماتی و تمهیدی» اجتهاد که شامل گردآوری، پردازش و سازماندهی اطلاعات است، نقشی بیبدیل ایفا کند و سرعت، دقت و جامعیت کار مجتهد را به شکل چشمگیری افزایش دهد. این نقشها دخالتی در عنصر اصلی اجتهاد (یعنی تفقه و استنباط) ندارند و صرفاً ابزارهایی برای آمادهسازی مواد اولیه برای مجتهد هستند.
در اینجا به برخی از کاربردهای مشخص و قابل قبول AI به عنوان دستیار پژوهشی اشاره میکنم؛ مثلا مجتهد به جای جستجوی کلیدواژهای در نرمافزارهای فعلی (که گاهی ناقص است)، میتواند سوال خود را به زبان طبیعی از یک سیستم هوشمند بپرسد. مثلاً: «تمام روایات و اقوال فقها از متقدمین تا معاصرین را در باب “شرطیت بلوغ در صحت بیع فضولی” به همراه قرائن آن برایم لیست کن.» این یک کار ساده برای هوش مصنوعی است ولی یک صرفهجویی عظیم در وقت و اطمینان نسبی از عدم غفلت از یک روایت یا قول شاذ را موجب میشود.
یا مثلا ارائه خلاصه دقیق از یک کتاب قطور اصولی یا یک مقاله فقهی پیچیده فرآیند مرور سریع ادبیات موضوع و تمرکز بر نکات کلیدی را تسریع میکند. و یا مثلا یک سیستم AI میتواند در چند ثانیه، سند یک روایت را بر اساس کتب رجالی (مانند رجال نجاشی، کشی، فهرست طوسی و…) تحلیل کند، تمام راویان را شناسایی کرده، اقوال مختلف در مورد توثیق یا تضعیف آنها را لیست کند، و اتصالات یا انقطاعات سند را نمایش دهد.
این سیستم هم چنین میتواند نشان میدهد که اولین بار چه کسی یک قول را مطرح کرده، چه کسانی از او تبعیت کردهاند، و چه کسانی با او مخالفت ورزیدهاند و سیر تحول این نظریه در طول تاریخ چگونه بوده است. فایده آن فهم عمیقتر تاریخ مسئله و شناسایی نقاط عطف و مبانی هر قول است. در تمام این موارد، AI «ماده خامِ پردازششده» را در اختیار مجتهد قرار میدهد. این مانند آن است که مجتهد به جای مراجعه به دهها کتاب و صرف صدها ساعت وقت، چندین شاگرد خبره و سریع را به کار گرفته و نتیجه کار آنها را در چند دقیقه تحویل بگیرد.
با این حال مرز میان ابزار کمکی و دخالت در فرآیند اجتهاد باید مورد توجه قرار گیرد. این مهمترین و حساسترین بخش بحث است. مرز دقیق میان «ابزار» و «دخالت» در «مقام استنتاج و تفقه» است. فرآیند اجتهاد یک عملیات صرفاً مکانیکی و مبتنی بر جمعآوری داده نیست، بلکه یک «فرآیند پیچیده معرفتی» است که عناصر بسیاری در آن دخیل هستند و هوش مصنوعی (حداقل در وضعیت فعلی و آینده قابل پیشبینی) فاقد آنهاست. چون مجتهد صرفاً کلمات را کنار هم نمیچیند؛ او روح حاکم بر شریعت،سیاق کلام معصوم، و ظرایف زبانشناختی را به صورت یکپارچه و شهودی درک میکند. AI فاقد این «فهم» است و تنها «الگوهای آماری» را در دادهها شناسایی میکند.
لذا هرگونه تلاش برای واگذاری «فهم معنای نهایی یک آیه یا روایت» به AI، عبور از مرز و دخالت در اجتهاد است. یا مثلا در اصول فقه، ما از «حجیت ظواهر»، «حجیت خبر واحد» و «حجیت عقل» صحبت میکنیم. این حجیتها بر اساس ادله قطعی شرعی یا عقلی ثابت شدهاند. خروجی یک الگوریتم AI، فینفسه هیچ «حجت شرعی» ندارد.لذا استناد به خروجی AI به عنوان یک «اماره شرعی» یا «منبع معرفتی مستقل» در عرض کتاب، سنت، عقل و اجماع، یک خطای فاحش اصولی است. خروجی AI حداکثر میتواند یک «قرینه» یا «مؤید» باشد که ارزش آن توسط خود مجتهد ارزیابی میشود.
یکی از ارکان اجتهاد، فرآیند «تعادل و تراجیح» هنگام تعارض ادله است. مجتهد با به کارگیری تمام دانش اصولی، رجالی، و فقهی خود و با در نظر گرفتن اهمیت ملاکات، میان ادله متعارض، یکی را برمیگزیند یا راهی برای جمع میان آنها پیدا میکند. این یک توانایی عالی انسانی است. خط قرمز؛ اینکه از AI بخواهیم بین ۲ روایت متعارض «قضاوت» کند و یکی را به عنوان حکم نهایی پیشنهاد دهد، سپردن فرآیند اجتهاد به ماشین است. AI میتواند ادله، مرجحات سندی و دلالی را لیست کند، اما «عمل ترجیح» فعل اختصاصی مجتهد است.
خط قرمز؛ واگذاری تطبیق حکم و استنباط علت به AI ممنوع است
مجتهد درک میکند که یک حکم در چه زمینه تاریخی، اجتماعی و فرهنگی صادر شده (اسباب صدور روایت) و هدف نهایی آن چیست. این درک به او کمک میکند تا حکم را به درستی در زمان حال تطبیق دهد. AI فاقد درک واقعی از جهان خارج، تاریخ و مقاصد عالیه شریعت است. در عین حال خط قرمز استفاده از این تکنولوژی واگذاری «تطبیق حکم بر مصادیق جدید» یا «استنباط علت و ملاک حکم» به صورت مستقل به AI است. رابطه مجتهد و هوش مصنوعی را میتوان به رابطه یک جراح متخصص مغز و اعصاب با پیشرفتهترین ابزارهای تصویربرداری شبیه کرد. این ابزارها تصویری بسیار دقیق، چندبعدی و پردازششده از مغز بیمار ارائه میدهند که جراح هرگز با چشم غیرمسلح قادر به دیدن آن نیست. این ابزارها میتوانند تومور را شناسایی کرده، حجم آن را محاسبه و محل دقیق آن را مشخص کنند. اما در نهایت، این جراح است که با تکیه بر دانش، تجربه و قدرت قضاوت خود تصمیم میگیرد که آیا جراحی لازم است یا نه، از چه مسیری به تومور حمله کند، و چگونه بافت سالم را از بافت آسیبدیده تشخیص دهد. هیچکس انتظار ندارد که دستگاه MRI بگوید «جراحی کن».
خلاصه آن که پذیرش هوش مصنوعی به عنوان دستیار پژوهشی، نه تنها مجاز، بلکه برای حفظ کارآمدی و عمق فقاهت در عصر انفجار اطلاعات، یک ضرورت است. این امر به هیچ وجه به معنای «اجتهاد ماشینی» یا «جایگزینی مجتهد» نیست. مرز روشن است؛ هر آنچه به «آمادهسازی مقدمات» مربوط است، حوزه کار AI است و هر آنچه به «فهم، تفقه، قضاوت، ترجیح و استنتاج نهایی حکم» مربوط است، حوزه انحصاری و غیرقابل واگذاری مجتهد باقی میماند. حوزه علمیه باید با آغوش باز به استقبال این ابزارها برود و در توسعه و بهینهسازی آنها برای علوم اسلامی پیشقدم شود، اما همزمان با دقت و وسواس علمی، این مرزهای حساس را تبیین، تعریف و حراست کند.
برخی معتقدند الگوریتمها میتوانند احکام شرعی را پیشبینی کنند یا حتی «فتوا» دهند. تکلیف شرعی فقهی این گونه الگوریتمها (به خصوص در مسائل مبتلابه مردم) چیست؟ آیا خروجی یک مدل زبانی بزرگ LLM قابلیت گرفتن حکم شرعی دارد؟
خروجی یک الگوریتم هوش مصنوعی بزرگ، تحت هیچ شرایطی قابلیت گرفتن حکم شرعی به معنای «فتوا» را ندارد و عمل به آن به قصد امتثال امر شرعی، موجب برائت ذمه مقلد نمیشود و مجزی نیست. این حکم بر مبانی محکم و خدشهناپذیری استوار است که در ادامه به تفصیل بیان میشود. اما اینکه چرا یک الگوریتم نمیتواند فتوا دهد و چرا خروجی آن حجت شرعی نیست متوقف بر شناخت ماهیت «فتوا» و شرایط «مفتی» است.
️فتوا، محصول «ملکه استنباط» است نه خروجی یک الگوریتم
فتوا یک گزارش یا کپیبرداری از متون نیست. فتوا، «رأی و نظر مستنبطِ مجتهدِ جامعالشرایط» است که پس از یک فرآیند پیچیده ذهنی، روحی و علمی حاصل میشود. این فرآیند که از آن به «ملکه استنباط» تعبیر میشود، یک توانایی عالی انسانی است که از ترکیب علم، تقوا، ممارست، فهم شهودی به وجود میآید در حالی که الگوریتم، حتی پیشرفتهترین آنها، یک «ماشین پیشبینی آماری کلمه بعدی» است. او بر اساس الگوهایی که در میلیاردها متن دیده است، محتملترین ترکیب کلمات را برای پاسخ به یک سوال تولید میکند. او فاقد «فهم»، «تفکر»، «تعقل» و «ایمان» است. کاری که هوش مصنوعی انجام میدهد، «تولید متنِ شبیهِ فتوا» است، نه «استنباط حکم شرعی».
در کتب فقهی، برای مفتی شرایطی چون بلوغ، عقل، ایمان، عدالت (تقوای شدید) و حلالزادگی ذکر شده است. این شرایط نشان میدهد که «شخصیت حقوقی و حقیقیِ» مفتی اهمیت دارد. مفتی یک انسان مکلف و مسئول است در حالی که الگوریتم یک «شیء» است، نه یک «شخص». او نه عاقل است، نه بالغ، نه مؤمن و نه عادل. او مکلف نیست و در برابر خدا و مردم مسئولیتی ندارد. اگر فتوای اشتباهی بدهد و هزاران نفر را به گمراهی بکشاند، نمیتوان او را در روز قیامت مؤاخذه کرد. لذا از آنجا که الگوریتم فاقد کمترین «اهلیت» لازم برای تصدی این منصب الهی است، هرگونه ادعای افتاء از سوی او بیمعناست.
در علم اصول، ثابت شده است که در زمان غیبت، راه ما برای رسیدن به حکم شرعی، عمل به «حجت» است. منابع ما کتاب، سنت، اجماع و عقل هستند و برای کشف حکم از این منابع، به «ظنون خاص» (مانند خبر واحد ثقه) که حجیت آنها با دلیل قطعی ثابت شده، تکیه میکنیم. فتوای مجتهد جامعالشرایط نیز به دلیل ادلهای مانند سیره عقلا و روایات (مثل توقیع شریف «فأما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه…»)، برای مقلد حجت است. حال خروجی یک الگوریتم در کجای این منظومه قرار میگیرد؟ قطعاً نص کتاب و سنت نیست. اجماع و عقل قطعی هم نیست. آیا یک «ظن خاصِ معتبر» است؟ خیر، زیرا هیچ دلیل شرعی یا عقلی بر حجیت «پیشبینی آماری یک ماشین» برای کشف حکم خدا وجود ندارد. خروجی الگوریتم در بهترین حالت یک «ظن مطلق» است که عمل به آن حرام و مصداق «إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا» (سوره یونس، آیه ۳۶) است لذا عمل به خروجی ان به عنوان فتوا، عمل به غیر حجت و حرام است و تکلیف شرعی را از دوش مکلف ساقط نمیکند. بر این اساس بر علما، اساتید و طلاب واجب است که خطر این پدیده را برای مردم به روشنی تبیین کرده و با قاطعیت، عدم حجیت این ابزارها را اعلام کنند تا جلوی یک انحراف بزرگ در دین گرفته شود. اما این به معنای بیفایده بودن ان نیست بلکه میتوان از این ابزارها به صورت «مشروط» و در قالبی «غیر از فتوا» استفاده کرد.
به هر حال مرز میان «نقل فتوا» و «صدور فتوا» مرز میان حق و باطل در این حوزه است. الگوریتمها و مدلهای زبانی بزرگ به دلیل فقدان شرایط ذاتی و ماهوی اجتهاد، اهلیت و حجیت، هرگز نمیتوانند جایگزین مجتهد شوند. تکلیف شرعی، حرمت استفاده از آنها برای افتاء و حرمت عمل به خروجی آنها به عنوان فتواست. رویکرد صحیح، استفاده از این فناوری به عنوان یک ابزار اطلاعرسان و پژوهشی پیشرفته است که فتوای مجتهدین جامعالشرایط را به شکلی سریعتر و در دسترستر به مردم منتقل کند، نه اینکه خود در جایگاه مقدس افتاء بنشیند.پایان پیام/
منبع: تسنیم(قم)



