کجایید ای شهیدان خدایی
دل نوشته یکی از همرزمان شهدا به بهانه کنگره ملی ۶۰۹۰ شهید استان قم
دکتر علی محمدی استاد دانشگاه
آستان بهارستان؛ درحالی دومین گنگره ملی شهدای استان قم را برگزارمی کنیم که هنوز داغ تک تک این دوستان شهید وهمرزمان از سینه مادران و پدران و فرزندان و رفقای آنان بیرون نرفته است.
خدایا می دانستیم که باز ماندن از این قافله عشق سختی های بدتر از جنگ را برای ما رقم می زند؛ غصه از دست دادن بهترین انسان های روی زمین ما را پیر می کند، شاید عطش شهادت دوستان ما به این دلیل بود که این روزها را پیش بینی می کردند
چگونه فراموش کنم وقتی حسن صادق خانی با یک کتری دو لیتری بعد از نماز صبح غسل شهادت کرد وغروب همان روز به شهادت رسید.
خدایا چگونه فراموش کنم شهید عباس حاجی زاده را که آخرین کلام قبل از شهادتش پیشگوی کرد که من یک معلم می شوم وشد.
چگونه باور کنم که علی بابا یوسفی دوست وبرادر عزیزم شب عملیات کربلای چهار به من گفت فلانی من امشب شهید می شوم وتو این اورکت را به یادگار از من داشته باش وشهید شد.
خدایا چگونه باور کنم وقتی خمپاره شصت وسط حلقه صدرآبادی فرمانده گروهان وسراندیب فرمانده گردان امام سجاد جلوی چشمان من به زمین خورد وقتی رفتیم او را داخل ماشین بگذاریم تا به عقب برود بلندش که کردیم با اینکه یک پایش از بالای زانو قطع شده بود و پای دیگر به پوست وصل بود بر سر ما فریاد زد بروید سراغ صدرآبادی اون وضعش از من بدتر هست در حالی که صدرآبادی با ترکش خمپاره به دو نیمه تبدیل شده و درجا شهید شده بود.
خدایا تو بهتر می دانی که اگر بخواهم ادامه دهم ده ها شهید دیگر از این بیش از شش هزار شهید، شهادت خود را پیش گویی وعاشقانه و آگاهانه به پیروی از علمدار کربلا ابولفضل عباس (ع) درخون خود غلطیدند.
دوستان عزیز همررزمان شهدا می دانم که کسی نمی تواند احساس شما را بابت از دست دادن شهید زین الدین فرمانده دلیر وشجاع لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب(ع) درک کند چرا که باید باشهید زندگی می کردی تا بفهمی که زین الدین یک عارف عاشق وبی تاب شهادت بود.
هرچه بگویم وبنویسیم مثل این تک جمله دل بچه های بازمانده از جنگ را آرام نمی کند که مجنون وار بگویم کجائید ای شهیدان خدایی…
علی محمدی بازمانده از این راه ماندگار