با کدام حکم دینی و منطقی باید از مذاکره حقمدارانه اجتناب کنیم؟
در تمدنهای گذشته به علت محدودیت جمعیت و نیازهای اندک آنان، اگر تمدنی به هر دلیلی با سایر تمدنها ارتباط نداشت، دچار اختلالهای شدید در درون جامعه خود نمیشد. زیرا ارتباط جوامع با یکدیگر بسیار کم و در حد معاملات پایاپای بود.
امّا در دنیای کنونی وضعیت برعکس شده و میزان ارتباط جوامع با یکدیگر بسیار افزایش یافته است و بسیاری از صاحبان قدرت از این طریق بر سایر ملتها تأثیر میگذارند. برای مثال در صنعت نفت که موضوعی جهانی است، منافع همه کشورها آنچنان درهمتنیده شده است که با کوچکترین اتفاقی در جهان، بازار آن دچار نوسان میشود.
بر این اساس در تمدن نوین اسلامی به دو دلیل به روابط با سایر تمدنها نیاز است:
موضوع اوّل همان بحث رفع نیازهای افراد جامعه است؛ زیرا ممکن است در تمدن اسلامی کالایی به اندازه رفع نیاز داخلی وجود نداشته باشد و بسترها و زمینه ها برای تولید کافی آن به این زودی فراهم نگردد ولی میتوان از طریق این رابطه، به جبران آن کمبود پرداخت تا مردم به رنج و مشقت دچار نشوند.
امّا موضوع دوم که از طریق روابط بینالملل باید آن را مورد توجه قرار داد، موضوع انتقال مبانی نظری انسانساز و جامعهساز اسلام است تا بدین وسیله مقدمه ظهور منجی عالم بشریت فراهم شود. همان ذخیره الهی که تمدن نوین اسلامی را تا درجه اعلایش پیش خواهد برد.
دیپلماسی بینالمللی در تمدن نوین اسلامی نقش اول را دارد و این نقش با مقتضیات جهان کنونی رو به تزاید است. امروز آمریکا و سایرین با زور و توسل به برتری بمب اتم ، به دنبال آن هستند که بر جهان تسلط یابند و یا نظرات خودشان را تحمیل کنند، در این شکی نیست. اما در مکتب سیاسی اسلام، آموخته ایم که ما باید فکر درست و سخن جدید خود را با تبیین منطقی و اصولی، طبق آموزه های قرآن، بدون خشونت و پرخاش به فضای ذهن بشریت برسانیم.
رسالت اصلی پیامبران الهی و بخصوص پیامبر خاتم، مذاکره و تبیین منطقی فکر درست و سخن نوین و اندیشه جدید بود، و بیشترین اهتمام را به مذاکره رو در رو و مستقیم با دشمنان خدا و مخالفین پیامهای وحیانی داشتند.
با چه منطقی و با کدام دستور دین، ما باید از مذاکره حق مدارانه خود، با حفظ عزّت، حکمت و مصلحت، که از عهده ما به خوبی ساخته است، اجتناب کنیم و مذاکره غیر مستقیم و بی حاصل و مزمن و بسیار پرهزینه را در طول چند دهه توسط واسطه ها ادامه بدهیم ؟
کدام حکم دینی ما را از نشستن مقابل حاکمان آمریکا و بیان مواضع خودمان و تبیین خواسته های خودمان منع کرده است ولی انتقال سخن ما را با واسطه مسئولین اروپایی تجویز نموده است؟
شرایط کشور دیگر به گونه ای نیست که ما بر مدار سیاست خارجی گذشته خود بی هدف بچرخیم و بر درد و رنج مردم بیافزائیم. وقت آن است که مواضع برحق و حکیمانه خود را مستقیم و عزّتمندانه با حاکمان آمریکا بر روی یک میز تبیین کنیم و اگر مکر و فریب و عدم اعتماد و عهد شکن بودن آمریکائیان بهانه است، بگذارید وجدان جهانیان دوباره بین ما قضاوت کنند. امروز سیاست مذاکره مع الواسطه و منع مذاکره مستقیم ما را جهانیان عقلایی ارزیابی نمی کنند و ما هم وجهی شرعی و عقل پسند برای آن پیدا نکرده ایم .پایان پیام