اخبار عمومیاخبار قماخبار مهمقمکمیسیون اجتماعی

درنگی در یکسان پنداری تبری پنهانی و علنی

حجت الاسلام سید علی احمدی مدیرگروه پاسخ به شبهات پژوهشکده امامت
آستان بهارستان؛ در طول سال‌های اخیر که مساله وحدت میان شیعه و اهل سنت در برخی از جوامع به‌گونه افراطی مطرح می‌شود برخی از افراد این موضوع را به صورت قطعی تبیین می‌کنند که تبری از دشمنان اهل بیت به صورت خفا و علنی یکسان است و چنانکه برائت علنی از مخالفان در دیدگاه دین ممنوع است برائت خفائی نیز ممنوع است. به نظر می رسد این دیدگاه با دستورات قرآن و روایات ناسازگار بوده و عاقبت نامبارکی را در برخواهد داشت.
این موضوع در قالب چند نکته بیان می شود:
  1. لعن و برائت پنهانی و علنی در قرآن:

خداوند در قرآن به طور صریح از جهنمی بودن مشرکان و بتهایشان صحبت می کند. در آیه ۶۷ سوره انبیاء رسماً اعلام می فرماید که «أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ‏» همچنین در آیه ۹۸ همان سوره، مشرکان و بت هایشان را هیزم های جهنم معرفی می کند «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُون‏».

همچنین آیاتی به طور صریح کافران عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله را لعنت کرده است. برخی از این آیات که در مدینه نازل شده گویا است که مقصود از آن، یهودیان و مسلمانان منافقی هستند که مردم آنان را نیز می شاختند همچون آیات بقره ۱۵۹ و ۱۶۱؛ ۸۷ آل عمران؛ ۵۱و ۵۲ نساء؛ توبه ۷۸؛ احزاب ۶۴تا۶۸٫ به یقین لعن آنها حساسیت ویژه‌ای را در بر می داشت. اگر لعن مخالفان و مقدسات مخالفان امری نادرست بود، نباید به صورت علنی لعن می شد و نباید قرآن برائت از بت ها و کافران را به صورت علنی بیان می کرد. حتی قرآن رسماً برخی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله را لعنت کرده است همچون شجره ملعونه «وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتی‏ أَرَیْناکَ إِلاَّ فِتْنَهً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیاناً کَبیرا» (اسراء: ۶۰) که پیامبر صلی الله علیه و آله آنان را بنی امیه معرفی کرده است. مراد از شجره ملعونه در قرآن، شجره و اصل و نسب حکم بن ابى العاص است و مقصود از خواب و رؤیا، رؤیایى است که پیامبر صلی الله علیه و آله در خواب دیدند که مروان بن حکم و فرزندانش یکى پس از دیگرى بر منبرش مى نشینند. (تفسیر فخررازى، ج۲۰، ص۲۳۷؛ تفسیر قرطبى، ج۱۰، ص۲۸۱، تفسیر روح المعانى، ج۱۵، ص۱۰۵)

  1. لعن و برائت پنهانی و علنی در روایات:

در روایات اضافه بر توصیه به برائت پنهانی، لعن علنی به صورت رسمی نیز وجود دارد. پیامبر صلی الله علیه و آله در قنوت نماز واجب خود دشمنش را لعن کرده است. «عن عبداللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عن أَبِی عبداللَّه فِی حَدِیث قال: إِنَّ رَسُولَ اللَّه قَدْ قَنَتَ وَ دَعَا عَلَى قَوْمٍ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ و عَشَائِرِهِمْ و فَعَلَهُ عَلِیٌّ بَعْدَهُ» (مستطرفات السرائر ص۹۸). با توجه به اینکه حضرت نمازهای خود را با جماعت و در مسجد می خواندند اصحاب نیز نام ایشان را می شنیدند و لعن آنها را می فهمیدند. همچنین تعمد بر نام بردن به اسم در قنوت وجهی جز اینکه دیگران بشنوند ندارد و الا اگر نماز در خفاء بود؛  بدون نام بردن و اسامی آنها را در ذهن مرور کردن برای لعن شدن کفایت می کرد.

همچنین امیرمؤمنان علیه السلام در قنوت نماز بدون هیچ واهمه‌ای و بدون هیچ تقیه‌ای  معاویه و عمروعاص و برخی دیگر افراد را لعن می کردند. «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَعْقِلٍ، عَنْ عَلِیٍّ (ع) : أَنَّهُ قَنَتَ فِی الصُّبْحِ فَلَعَنَ مُعَاوِیَهَ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ وَ أَبَا مُوسَى وَ أَبَا الْأَعْوَرِ وَ أَصْحَابَهُمْ» ( امالی، شیخ طوسی، ص۷۲۵؛ تاریخ طبری، ، ج۵ ص۷۱ ؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ، ج۲ ص۴۱۳ ) لعن معاویه توسط امام در حضور مردم بود چنانکه گزارش نقل شده حکایت دارد: «عَنْ ذَرِیحٍ الْمُحَارِبِی قال: قَالَ لَهُ الْحَارِثُ بْنُ الْمُغِیرَهِ النَّصْرِیُ أَیْ لِأَبِی عَبْداللَّه إِنَّ أَبَا مَعْقِلٍ الْمُزَنِیَّ حَدَّثَنِی عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّهُ صَلَّى بِالنَّاسِ الْمَغْرِبَ فَقَنَتَ فِی الرَّکْعَهِ الثَّانِیَهِ فَلَعَنَ مُعَاوِیَهَ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ وَ أَبَا مُوسَى الْأَشْعَرِیَّ وَ أَبَا الْأَعْوَرِ السُّلَمِیَّ قَالَ الشَّیْخُ صَدَقَ فَالْعَنْهُمْ» (بحار ج۸۵ص۲۱۰). همچنین امام صادق بعد از هر نماز چهار مرد و چهار زن را لعن می کردند: « عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ وَ أَبِی سَلَمَهَ السَّرَّاجِ قَالا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ یَلْعَنُ فِی دُبُرِ کُلِّ مَکْتُوبَهٍ أَرْبَعَهً مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ مُعَاوِیَهُ وَ یُسَمِّیهِمْ وَ فُلَانَهُ وَ فُلَانَهُ وَ هِنْدٌ وَ أُمُّ الْحَکَمِ أُخْتُ مُعَاوِیَهَ» (کافی، ج۳، ص۳۴۲؛ تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۲۱) بنابه گزارش راویان مشخص می شود که این لعن در حضور برخی از خواص بوده است. روایات وارد شده برای لعن غاصبان حقوق اهل بیت علیهم السلام حتی در جلسات خواص و شیعیان بسیار فراوان است که این نوشتار گنجایش همه آن را ندارد که در اینجا فقط به یک گزارش اشاره می شود:« عَنْ إِسْمَاعِیلَ الْبَصْرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ تَقْعُدُونَ فِی الْمَکَانِ فَتُحَدِّثُونَ وَ تَقُولُونَ مَا شِئْتُمْ وَ تَتَبَرَّءُونَ مِمَّنْ شِئْتُمْ وَ تَوَلَّوْنَ مَنْ شِئْتُمْ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ هَلِ الْعَیْشُ إِلَّا هَکَذَا.» (کافی، ج۸، ص۲۲۹) در این حدیث امام از راوی می پرسد آیا شما در جلسات خود لعن و برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام دارید؟ راوی عرض می کند بله. حضرت بعد از تایید کردن چنین جلساتی راوی را منع نکردند بلکه فرمودند خوشی و عیشی بهتر از این نیست. از مجموعه روایات به دست می آید که لعن و برائت علنی با دشمنان و مخالفان هرچند در شیوه رفتار قرآن و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با مشرکان بوده ولی بر اساس سفارش امامان و به جهت رفاه حال شیعیان مشکل داشته و جائر نیست ولی لعن و برائت پنهانی از اساس منعی نخواهد داشت.

  1. اهمیت اصل برائت در کنار ولایت اهل بیت:

برائت از ارکان دین است به گونه‌ای که ولایت بدون برائت اثری نخواهد داشت. بر اساس آیات و روایات اگر برائت از دشمنان و غاصبان حقوق اهل بیت علیهم  السلام و مدعیان امامت ایشان نباشد ولایت هیچ اثری نخواهد داشت. این موضوع از ارکان عقائد شیعه است و کسی که چنین عقیده‌ای نداشته باشد در باور به تشیع او تردید است. در اینجا به چند نمونه از روایات اشاره می شود:

امام باقر علیه السلام در هنگام تبیین معرفت خدا در کنار تصدیق خدا و تصدیق پیامبر و پذیرش ولایت امیرمؤمنان، برائت از اعداء اهل بیت علیهم السلام را شرط آن معرفی می کند «… قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا مَعْرِفَهُ اللَّهِ قَالَ تَصْدِیقُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَصْدِیقُ رَسُولِهِ ص وَ مُوَالاهُ عَلِیٍّ ع وَ الِائْتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّهِ الْهُدَى ع وَ الْبَرَاءَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَدُوِّهِمْ هَکَذَا یُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل‏…» (کافی، ج۱، ص۱۸۰) در حدیثی دیگر امام رضا علیه السلام کمال دین را پذیرش ولایت اهل بیت و برائت از دشمنان ایشان معرفی کرده است و بنابر فرمایش ایشان دین بدون برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام، دین ناقص و بی ثمر است: «وَ رُوِیَ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ: کَمَالُ الدِّینِ وَلَایَتُنَا وَ الْبَرَاءَهُ مِنْ عَدُوِّنَا» (السرائر،ج۳، ص۶۴۰)

حتی امام صادق علیه السلام محبت به اهل بیت علیهم السلام از سوی کسانی که برائت از دشمنان ندارند را تکذیب کرده و فرموده است: « قِیلَ لِلصَّادِقِ ع إِنَّ فُلَاناً یُوَالِیکُمْ إِلَّا أَنَّهُ یَضْعُفُ عَنِ الْبَرَاءَهِ مِنْ عَدُوِّکُمْ قَالَ هَیْهَاتَ کَذَبَ مَنِ ادَّعَى مَحَبَّتَنَا وَ لَمْ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّنَا»

برخی برای انکار اهمیت تبری از دشمنان به آیه ۱۰۸ سوره انعام تمسک کرده اند در حالی که برداشت از این آیه نادرست است. آیه «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْم‏» به این معنا نیست که سب و لعن بت های دشمنان نشود بلکه به معنای سب و لعن علنی است. این موضوع از فاء تفریع استفاده می شود. یعنی از سب و لعنی خودداری شود که مایه سب و لعن خداوند تبارک و تعالی از سوی مشرکان و بت پرستان می شود ولی اگر سب و لعنی باشد که در خفا و پنهانی صورت بگیرد، مایه مقابله به مثل نخواهد شد.

قابل توجه است که اگر اعتقاد به برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام و غاصبان حقوق ایشان یکی از معارف دینی و از ارکان دین و تشیع است باید در کنار سایر معارف دین در مجالس شیعیان مطرح شود به خصوص که در این مجالس کمتر نام افراد و مصادیق غاصبان برده شده و صرفاً به اوصاف و نشانه ها و رفتارهای آنان بسنده می شود، چنانکه زیارت عاشورا نیز بدون نام بردن غاصبان فقط به اوصاف اشاره کرده است و تنها به اول و ثانی و ثالت و رابع اکتفا کرده است. این عقیده اگر در مجالسی که مختص شیعیان است تبیین نشود و به همه مردم منتقل نشود، مذهب شیعه در اعتقادات کمرنگ شده و به مرور از بین خواهد رفت. لذا اصل طرح برائت از دشمنان از لوازم تشیع و امامت اهل بیت علیهم السلام است.

  1. مفهوم لعن و سب و مقصود از مجالس برائت:

همانطور که از کتب لغت و روایات برداشت می شود «لَعن» یک فرد به معنای آرزوی دوری از رحمت الهی برای او (مفردات راغب، ص۴۷۱) و «سَبّ» یک فرد به معنای بیان کارها و باورهای زشت و ناپسند او است (المحیط فی اللغه، ج۸، ص۲۵۴). مقصود از مجالس تبری که در این نوشتار سخن از آن است، مجالس فحش و ناسزا گفتن و مجالسی که کلمات و رفتارهای رکیک رخ دهد نیست؛ بلکه مجالسی است که شیعیان بدانند عقیده شیعه بر تبری از دشمنان برپایه چه باور و اندیشه‌ای نشأت گرفته و شیعه چرا از غاصبان خلافت و مدعیان حقوق و شئون اهل بیت علیهم السلام بیزاری می جوید و این عقیده بر اساس چه آیه و روایتی صورت گرفته است.

مجالس تبری تأیید شده از سوی اهل بیت علیهم السلام همچون مجالس تولّی مستند به ادله عقلی و قرآنی و روایی است و غرض این مجالس آگاه کردن شیعیان از باور بیش از هزار ساله خویش است. باوری که از شخص رسول خدا و امیرمؤمنان و حضرت زهرا سلام الله علیهم نشأت گفته است و دیگر امامان نیز این مسیر را ادامه داده اند. از اینرو اگر عیوبی نیز برای غاصبان مطرح می شود زشتی ها و افعال ناپسند و عقاید پلید آنان است که در منابع متعدد فریقین بیان شده است نه اینکه سخن گزاف و بیهوده و بی اساس بیان شود.

  1. وحدت و تقیه؛ پیامد ها و آسیب ها:

وحدت امری برگرفته از تقیه است که سفارش فراوانی از سوی اهل بیت علیهم السلام دارد ولی اساس تقیه بر خفا بودن است نه بر حذف کردن. به عبارت دیگر تقیه کردن یعنی از علنی نشان دادن برخی از باورها و رفتارها خودداری کردن است نه اینکه در خفا نیز تقیه کنند. بنابراین تقیه در خفا از اساس معنا ندارد. از اینرو نباید در مسأله وحدت فراتر از آنچه در تقیه گفته می شود پیش رفت. خوب است خوانندگان محترم بدانند فردی همچون معاویه که «نسائی» _ عالم بزرگ اهل سنت و صاحب کتاب «السنن الکبری» یکی از صحاح شش گانه اهل سنت _ برای او هیچ فضیلتی را بر نمی شمرد جز نفرین پیامبر بر او _ که این سخنش سبب هجوم مردم شام بر او و ضرب و شتمش و در نهایت به مرگ وی منجر گردید_  (تهذیب الکمال، ج۱، ص۳۲۸) با این وجود که مورد لعن و نفرین پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفته، افراط و زیاده روی در وحدت و تقریب مایه تقدس پنداشتن معاویه شده و بسیاری از اهل تسنن وی را از مقدّسات خویش بر می شمرند. این هشدار برای شیعه باقی است که اگر افراط در وحدت و تقریب ادامه داشته باشد تقدّس گرایی به افرادی همچون یزید بن معاویه و مروان بن حکم نیز برسد و دیگر کاری از دست شیعه برنیاید.

با این توضیح تمام نهی و سفارش به خودداری از لعن و برائت از غاصبان خلافت تنها منحصر به مجالس علنی که سنی و شیعی در آن حضور دارند و یا گزارش و فیلم و صوت مجالس به آنها می رسد و مایه کدورت خاطر اهل سنت می شود هست و شامل مجالس خصوصی که بر اساس آموزه تقیه برپا می شود نمی گردد. از اینرو یکسان پنداری مجالس علنی و پنهانی برائت امری نادرست و برخلاف دستور اهل بیت علیهم السلام و توصیه های روایات و سیره مستمره عالمان ربانی شیعه است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا