تنها چینی بندزن شهر ما
به گزارش خبرنگار آستان بهارستان؛ روزگاری بود که مردمان این شهر قناعت پیشه بودند و از همه وسایل زندگی تا می شد کار می کشیدند و سراغ چینی بندزن می رفتند اما امروز هر کهنه ای زود دل آزار می شود و یک نو به سرعت جای آن را می گیرد.
دو دهه پیش در شهر ما چندین چینی بندزن بود و مردم در قوری، قوری، کاسه، بشقاب، گلدان و نمکدان های چینی شکسته خود را به آنان می دادند و با ترمیم آن دوباره از آن ها استفاه می کردند.
چینی بندزنی از جمله مشاغلی است که در گذشته وجود داشته و امروز از فهرست مشاغل حذف شده است. شاید تا ۳۵ سال پیش چینی بندزن ها یا چیلانگرها سالی یکی دو بار به صورت دوره گردی به محله ها و روستاها می رفتند و بسته به حجم کار چند روزی در آنجا بساط و چینی های شکسته را ترمیم می کردند.
«عمو یوسف» تنها چینی بندزن شهر قم است که امروز آخرین بازمانده این شغل فراموش شده است. اصالتاٌ اهل روستاهای اطراف همدان است و ۳۵ سال می شود که به این حرفه مشغول است و به گفته خودش حدود ۱۵ سالی می شود که هیچ همکاری در این شهر ندارد.
«بیشتر از ۳۰ ساله همین جایی که می بینی بساط می کنم. موقع بمباران هم درست همینجا نشسته و مشغول کار بودم که مردم با شنیدن صدای اولین بمب وحشت زده به این طرف و آن طرف می دویدن».
صحبت که به امرار معاش و درآمد که می رسد می گوید: « ۶۵ سال دارم و چندین سال است که بازنشسته ام اما هیچ سابقه بیمه ای ندارم. هفت تا بچه دارم شش تا دختر و یه پسر که آنان اصرار می کنن که این شغل رو کنار بگذارم اما کار دیگه ای از دستم بر نمیاد؛ هم مجبورم هم عادت کردم به همین گوشه از خیابون الان هم درآمدم خوب نیست. چه کار کنم؟.»
مقدار معینی از آهک و سفیده تخم مرغ را مخلوط می کند وبا ضرافت بالایی بین تکه های قوری شکسته چینی قرار می دهد. چند تا از تکه های حلبی ای را که به صورت لوله در آورده، برای یک قوری که لوله اش شکسته امتحان می کند و در آخر یکی را انتخاب می کند وبا همان چسب سنتی که با آهک و سفیده تخم مرغ درست کرده قطعه را به قوری می چسباند.
دم باریک و مفتول را برمی دارد تا به اصطلاح خودش “کوک ” بزند. ابزار و مواد کارش چندان زیاد و مفصل نیست؛ یک دم باریک، مقداری مفتول از جنس حلبی، مقداری آهک و سفیده تخم مرغ و چسب از ابزارهای اصلی کارش است.
«بیشتر وسایلم را خودم تهیه می کنم از سفیده تخم مرغ و آهک و تکه های حلبی که از قوطی روغن نباتی می برم .قبلا الماس هم از ابزار کارم بود منتها تو این بازار دیگه نمی صرفه ازش استفاده کنم، آن زمان هاٌ چند جور چسب گیاهی و حیوانی هم بود که الان دیگه پیدا نمیشه چون کسی نیست گیاهاشو بشناسه و ازشون چسب تهیه کنه. چسب های حیوانی رو هم اصلاٌ ازشون استفاده نکردم».
در حین صحبت ما خانم ۵۰ ساله ای می آید و می گوید این قوری مارو بخوای نشتشو بگیری چقدر میشه پدر جان؟ وی می گوید ۱۰ تومن میشه بعد از ظهر بیا بگیر و رو به من می گوید: «مردم امروز هم دیگه نه حال و حوصله ی تعمیر چیزی رو دارند و نه خوششون میاد یه همچین وسیله ای رو تو خونشون استفاده کنن وسیله که خراب میشه یکی دیگه جایگزینش می کنن».پایان پیام/۱۱۰
نویسنده: مهدی آزاد